دانش را فراگیرید که فرا گرفتنش، حسنه است. [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
تاریخ : 93/7/7:: 1:38 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

در طول زمان اشکال و ایده هایی درباره ارتباط بین مراحل استفاده از تکنولوژی تولید شده است. پیشرفت هایی شامل روانشناسی ارتباطات و و روانشناسی رسانه، پدیدار شدن رشته ای از مطالعه. پیشرفت ارتباطات را به سه مرحله انقلابی به نام "انقلاب اطلاعات ارتباطات"تقسیم کرده اند.(نیازمند منبع) در طول مرحله اول ارتباطات کتبی ابتدا با استفاده از نشانه ها یا علائم تصویری پدیدار شدند.این علائم تصویری از سنگ ساخته شده بودند، از این روارتباطات کتبی هنوز قابل حرکت نبودند. در طی مرحله دوم نگارش با پدیدار شدن بر روی کاغذ، پاپیروس، خاک رس، موم و غیره آغاز شد. الفبای عمومی مرسوم شده بود وبرای یکسان بودن زبان در میان مسافت های طولانی پذیرفته شد. یک جهش در تکنولوژی زمانی رخ داد که گوتنبرگ چاپ مطبوعات را در قرن 15 اختراع کرد. مرحله سوم با انتقال اطلاعات از طریق امواج و سیگنال های کنترل الکترونیکی مشخص می شود. ارتباطات بنا براین فرایندی است که معنی اختصاصی داشته است و این تلاش را نقل میکند تا درک مشترکی را به وجود اورد. این فرایند که نیازمند به فهرست وسیعی از مهارت در پردازش فردی، گوش دادن، مشاهده ، صحبت کردن، سوا ل تجزیه و تحلیل حرکات و ارزیابی امکان مشارکت و همکاری است. موانع ارتباط موفق شامل پیام اضافی (زمانیکه یک شخص پیام های بسیار زیادی در یک زمان دریافت می کند)، و پیچیدگی پیام است.



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/7:: 1:37 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

ارتباطات کلامی

ارتباطات کلامی، در حالیکه دردرجه اول به ارتباط کلامی سخن اشاره می کند گفته می شود، به طور معمول در هر دو واژه، کمک های کلامی و غیر کلامی عناصر برای حمایت از انتقال معنی تکیه دارد.ارتباط کلامی شامل بحث وگفتگو، سخنرانی ها، نمایش ها، ارتباطات بین فردی و بسیاری از انواع دیگر است. در ارتباطات چهره به چهره زبان بدن و چگونگی صدا نقش مهمی را بر عهده دارد و ممکن است تاثیر بیشتری بر شنونده داشته باشد نسبت به محتوای در نظر گرفته شده از واژه هایی که گفته شد. مجری ماهر باید توجه مخاطب و ارتباط با آنها را در نظر بگیرد.به عنوان مثال از گفتن یک جک توسط دو نفر یکی ممکن است مخاطب را با توجه به زبان بدنش و تن صدایش بسیار سرگرم کند در حالیکه نفر دوم با استفاده ی دقیق از همان کلمات شنوندگان را خسته و عصبانی کند[نیازمند نقل قول] کمک های بصری می تواند به آسان کردن ارتباطات موثر کمک کند وتقریبا همیشه در سخنرانی ها برای مخاطبان استفاده می شود. به طور گسترده ای گفته شد و به طور گسترده شکلی که به اشتباه تفسیر شداستفاده شد تا اهمیت حالت تحویل را تاکید کند"ارتباطات شامل 55? زبان بدن،38? تن صدا،7?محتوای کلمات،"به اصطلاح"قانون 7?ـ38?ـ55?"[1] با این حال این چیزی نیست که تحقیقات اخیر ذکر کردـ بلکه، زمان انتقال احساسات، اگر زبان بدن، لحن صدا، و واژه ناسازگار باشند درآن هنگام زبان بدن و لحن صدا را بیشتر از یک کلمه باور خواهند داشت‌‌‌‍[2][نیازمند روشن] به طور مثال شخصی در حالی که من من کنان، قوز کرده، با نگاه به دور می گوید"از ملاقات شما خوشحال هستم"به عنوان بی احترامی تفسیر خواهد شد(بحث بیشتر در آلبرت محرابیان، سه عنصر از ارتباطات) مدل ارتباطات:نوشته شده شفاهی تصویری الکترونیکی غیر شفاهی



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/7:: 1:36 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

ارتباطات تصویری

ارتباطات تصویری انتقال نظرها و اطلاعات از طریق ایجاد نمایش های تصویری است.درجه اول با تصاویر دو بعدی همراه است شامل علائم، فن چاپ، نقاشی، طراحی گرافیک، تصویر، رنگ ها ومنابع الکترونیکی، ویدئو و تلویزیون است.تحقیقات اخیر در این زمینه بر روی طراحی وب سایت و قابلیت استفاده گرای گرافیکی متمرکز شده است. طراحان گرافیکی از روش های ارتباط تصویری در عمل حرفه ایشان استفاده می کنند.



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/7:: 1:36 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

ارتباطات غیر کلامی

ارتباطات غیر کلامی فرایند رساندن معنا را در صورت پیام های بدون واژه از طریق ژست، زبان بدن یا استقرار؛ چهره و تماس چشمی، ارتباط جسم مانند لباس، مدل مو، معماری، نمادها و سمبل ها، همچنین از طریق مجموع موارد فوق توصیف میکند. ارتباط غیر کلامی نیز به عنوان سکوت زبان نامیده می شود و نقش کلیدی در زندگی روزمره بشر در روابط اشتغال به درگیری های رمانتیک را دارد.گفتار همچنین دارای عناصر غیر کلامی معروف به paralanguage است. این خدمات شامل کیفیت صدا، احساسات و سبک صحبت کردن و همچنین ویژگی های عروضی مانند ریتم، تکیه صدا و استرس است. به همین ترتیب، موضوعات نوشته شده شامل عناصر غیر کلامی مانند شیوه دست خط، نظم معنایی از کلمات و استفاده از شکلک برای انتقال عبارات احساسی به صورت تصویری است



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/7:: 1:35 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

ارتباط انسانی

بشر گفتاری و تصویر زبان می تواند به عنوان یک سیستم از نمادها(گاهی اوقات به عنوانlexemes شناخته میشود) و دستور زبان(قواعد) که در آن دستکاری از نشانه هاست توصیف کرد.کلمه "زبان" هم چنین به مشخصات مشترک از زبان اشاره دارد.آموزش زبان به طور معمول بیشتر در سنین کودکی بشر رخ می دهد.‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بیش از هزاران زبان بشری الگوهایی از صدا یا حرکت را به کار می برند برای نمادهایی که قادر می سازد همراه با دیگران در اطراف آنها ارتباط برقرار کند.زبان به نظر می رسد ویژگی های خاص خود را به اشتراک می گذارد اگر چه بسیاری از اینها شامل استثنائات هستند.بین زبان و لهجه هیچ خط تعریف شده ای وجود ندارد.زبانهای ساخته شده مانند اسپرانتو، زبانهای برنامه نویسی، و فرمولهای مختلف ریاضی به ویژگی های اشتراک گذاشته شده توسط زبان انسانی لزوما محدود نمی باشد.تنوع به معنی شفاهی و غیر شفاهی از ارتباط وجود دارد مانند زبان بدن، تماس چشمی، زبان اشاره،paralanguage، ارتباطات لامسه ای،chronemics، و رسانه ها شامل تصاویر، گرافیک، صدا، و نوشتن.



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/7:: 1:34 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

ارتباطات فرایند انتقال پیام از فرستنده به گیرنده به شرط همسان بودن معانی بین آنها است.ارتباطات فرایندی ست که در آن معنا بین موجودات زنده تعریف و به اشتراک گذاشته می شود. ارتباط به یک فرستنده، پیام و گیرنده درنظرگرفته شده نیازدارد، هرچند گیرنده نیاز ندارد حضور داشته باشد یا از منظورفرستنده برای برقراری ارتباط در زمان ارتباط آگاه باشد‌‌‍؛ بنابراین ارتباطات می‌تواند درسرتاسر مسافتهای گسترده ی زمانی و مکانی رخ دهد. ارتباطات نیازمند آن است که بخش های ارتباط ناحیه ای از مشترکات ارتباطی را به اشتراک بگذارند.‍‍‌‍‌

برخی از دانشمندان و کار‌شناسان، در مورد اینکه ارتباطات یک علم است (Science) اختلاف نظر دارند. هنوز برخی از اساتید این حوزه مانند رابرت کریگ (Robert T. Craig) «ارتباطات» را یک حوزه مطالعاتی (Communication Theory as a Field) می‌دانند. این دیدگاه می‌خواهد تاکید کند که ارتباطات به لحاظ وسعت، عمق و تنوعی که دارد نمی‌تواند در یک رشته علمی گنجانده شود، بلکه فرا‌تر از آن باید به آن به عنوان یک حوزه علمی و مطالعاتی نگاه کرد که از آن چندین رشته علمی می‌تواند زاییده شود.به عبارت، باید به «علوم ارتباطات]» قائل بود و نه «علم ارتباطات».



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/6:: 2:54 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر


یکی‌ از مشخصه‌ها یا ویژگی‌هایی‌ که‌ جامعه‌ی‌ اطلاعاتی‌ و شبکه‌ای‌ با آن‌ تعریف‌ می‌شود، جهانی‌ شدن (Globalization ) است‌. مطابق‌ معیاری‌ که‌ وبستر ارائه‌ می‌دهد، جهانی‌ شدن‌ مقوله‌ای‌ است‌ که‌ ذیل‌ جامعه‌ اطلاعاتی‌ معنا پیدا می‌کند. در تعریفی‌ که‌ اینجا مدنظر است‌، جهانی‌ شدن‌ عبارت‌ است‌ از درهم‌ فشرده‌ شدن‌ جهان‌ و تبدیل‌ آن‌ به‌مکان‌ واحد (رابرتسون ،1380،ص 12). به‌ ‌تعبیر دیگر جهانی‌ شدن‌ همان‌ یگانه‌ شدن‌ جهان‌ و نه ‌وحدت‌ و ادغام‌ آن‌ است‌. این‌ تعبیر از جهانی‌ شدن‌ مبتنی‌ بر تکنولوژی‌های‌ جدید ارتباطی‌ و اطلاعاتی‌ است‌. مطابق‌ این‌ تعریف،‌ جامعه‌ اطلاعاتی‌، جامعه‌ای‌ است‌ که‌ در آن‌ تجارت‌، رسانه‌ها و ارتباطات‌ علمی‌ دانشگاهی‌ و آموزش‌ در سراسر جهان‌ یگانه‌ می‌شود          (Webster,4-13 )به‌ مدد شبکه‌های‌ اطلاعاتی‌ و ارتباطی‌ زبان‌ دانشمندان‌ یگانه ‌می‌شود و حتی‌ زندگی‌ روزمره‌ به‌طور باورنکردنی‌ای‌ توسط مردم‌ جهانی‌ که‌ ظاهراً با یکدیگر فرسنگ‌ها فاصله‌دارند، در هم‌ فشرده‌ و یگانه‌ می‌شود و انگار همگی‌ در یک‌ مکان‌ واحد زندگی‌ می‌کنند. آنچه‌ که‌ در این‌ بین‌ به‌عنوان‌ تمایز و اختلاف‌ مشاهده‌ می‌شود، صرفاً سلیقه‌های‌ مختلفی‌ خواهند بود که‌ در یک‌ مکان‌، همیشه‌ امکان‌ وجود داشته‌ است‌. تکنولوژی‌های‌ جدید ارتباطی‌ ابزارهایی‌ هستند که‌ توانسته‌اند این‌ مهم‌ را از عالم‌ غیرواقع‌ و مجازی‌ به‌ واقعیت‌ تبدیل‌ کنند. این‌ تکنولوژی‌ها، انسان‌های‌ مختلفی‌ را از سراسر جهان‌ به‌ هم‌ متصل‌ ساخته‌اند ‌و بین‌ آنها ارتباط برقرار کرده‌اند. کاربران‌ این‌ تکنولوژی‌ها، گاهی‌ بیش‌ از آن‌ که‌ با همسایه‌ها و اطرافیان‌ خود احساس‌ نزدیکی‌ کنند، با افرادی‌ که‌ فرسنگ‌ها از آنها فاصله‌ دارند، احساس‌ نزدیکی‌ و قرابت‌ می‌کنند و سلیقه‌ها، افکار و خصوصیات‌ اجتماعی‌ مشابه‌ پیدا می‌کنند. بنابراین‌، جامعه‌ اطلاعاتی‌ جامعه‌ای‌ است‌ که‌ در آن‌ افراد مختلف‌ جوامع‌ گوناگون‌ همگی‌ حول‌ یک‌ سفره‌ فشرده‌ جهانی‌ نشسته‌اند و با هم‌ تعامل‌ دارند. ازاین‌رو گفته‌ می‌شود، جامعه‌ اطلاعاتی‌، جهان‌ فشرده‌ شده‌ و یگانه‌ شده‌ است‌؛ یگانگی‌‌ای در عین ‌افتراق‌ و تمایز‌.

امروز فن‌آوری‌ پست‌ مدرن‌ امکانات‌ مناسبی‌ را برای‌ کشورهایی‌ نظیر ایران‌ فراهم‌ ساخته ‌است‌. از این‌ طریق‌ می‌توانیم‌ همگام‌ با تحولات‌ جامعه‌ اطلاعاتی‌ جهانی ‌(به‌ کمک‌ فن‌آوری ‌پست‌ مدرن‌) برخی‌ از سنت‌های‌ خود را حفظ کنیم‌. اما در شرایط شکل‌گیری‌ قریب‌ الوقوع ‌جامعه‌ شبکه‌ای‌ در عصر پساصنعتی‌ یا پست‌‌مدرن‌ (که‌ اکثر کشورهای‌ دنیا تاکنون‌ از مزایای ‌فن‌آوری‌ مدرنیته‌ و انقلاب‌ صنعتی‌ بهره‌مند شده‌اند)، دیگر نمی‌توان‌ این‌ فن‌آوری‌ را نادیده‌ گرفت‌ و به‌ وضع‌ پیشین‌ یا پیش‌ مدرن‌ بازگشت‌.

باید توجه‌ داشت‌ که ‌در عصر ارتباطات‌ و شکل‌گیری‌ جامعه‌ی‌ اطلاعاتی‌ جهانی‌، هیچ‌ کشوری‌ از منابع‌ و اثرهای‌ این‌ جامعه‌ بی‌ نصیب‌ نخواهد ماند، به‌ نحوی‌ که‌ امروز شاهد گسترش‌ روزافزون‌ کاربری‌ «اینترنت» در داخل‌ کشور، در شرایطی‌ هستیم‌ که‌ هنوز راجع‌ به‌ فن‌آوری‌ ماقبل‌ آن‌ یعنی‌ «ماهواره» هیچ‌سیاست‌ گذاری‌ خاصی‌ نداریم‌. این‌ وضع‌ در دوره‌‌ی قبل‌ نیز تجربه‌ شده‌ است‌. یعنی‌ زمانی‌ که‌ هنوز هیچ‌ سیاست‌ و تصمیم‌گیری‌ خاصی‌ راجع‌ به‌ «ویدیو» و استفاده‌ از آن‌ نشده‌ بود که‌ کاربرد «آنتن‌های‌ بشقابی‌ و گیرنده‌های‌ آن» در کشور گسترش‌ یافت‌. وضعیتی‌ که‌ نشان‌ می‌دهد همواره ‌سرعت‌ پیدایش‌ و دسترسی‌ به‌ فن‌آوری‌های‌ ارتباطی‌ از سیاست‌گذاری‌های‌ ارتباطی‌ و اطلاعاتی‌ ما بیش‌تر است‌. این‌ مسائل‌ نشان‌ می‌دهند که‌ هنوز درک‌ شکل‌گیری‌ جامعه‌ شبکه‌ای‌ یا جامعه‌ اطلاعاتی‌ جهانی‌ برای‌ مسئولان‌ و برنامه‌ ریزان‌ کشور تا حدودی‌ دشوار است.

نگاهی‌ به‌ جایگاه‌ ارتباطات‌ در نظام‌ برنامه‌ سوم‌ کشور برای‌ تکمیل‌ این‌ بحث‌ مفید به‌ نظر می‌رسد. در برنامه‌ پنج‌ساله‌ سوم‌ (1379-83)، در ماده‌ 103 قانون‌ برنامه‌، دولت‌ موظف ‌شده‌ تا امکانات‌ لازم‌ برای‌ دستیابی‌ آسان‌ به‌ اطلاعات‌ و ارتباطات‌ خارجی‌، زمینه‌ سازی‌ برای ‌اتصال‌ کشور به‌ شبکه‌های‌ جهانی‌، بهبود خدمات‌ و ترویج‌ استفاده‌ از فن‌آوری‌های‌ جدید را ازطریق‌ فراهم‌ ساختن‌ زیر ساخت‌های‌ ارتباطی‌ و شاهراه‌های‌ اطلاعاتی‌ لازم‌ پهنای‌ باند کافی‌ و گسترده‌، از طریق‌ وزارت‌ پست‌ و تلگراف‌ و تلفن‌، ایجاد تسهیلات‌ لازم‌ برای‌ استفاده‌ی ‌دانشجویان‌ و اعضای‌ هیأت‌ علمی‌ فراهم‌ سازد و وظایف‌ مجموعه‌های‌ تأمین‌ کننده‌ اطلاعات‌، تأمین‌ کننده‌ خدمات‌ و تأمین‌ کننده‌ ارتباطات‌ را تفکیک‌ کند. بنابراین‌، ماده‌ 103 قانون‌ برنامه‌ را می‌توان‌ قانونی‌ مترقی‌ در سیاست‌ گذاری‌ لازم‌ برای‌ تسهیل‌ و گسترش‌ شبکه‌های ‌ارتباطی‌ رایانه‌ای‌ ارزیابی‌ کرد. چرا که‌ این‌ سیاست‌ گذاری‌ در واقع‌ دست‌های‌ عاملان‌ اجرایی‌ نظام‌ را در توسعه‌ و گسترش‌ نظام‌ ارتباطی‌ باز نهاده‌ است‌. (رضوی زاده،1381)

زاینترنت پدیده شگفت قرن، انقلاب مهمی در ارتباطات پدید آورده است. ویژگی عمده‌ای که در اینترنت وجود دارد و در سایر رسانه‌ها دیده نمی‌شود، تعامل است. اینترنت مانند صنعت چاپ امکان ایجاد اطلاعات را برای عموم فراهم می‌کند، مانند تلفن تبادل اطلاعات را امکان‌پذیر می‌سازد، مانند کتاب‌ها و نشریات، امکان یادگیری و خودآموزی را به‌وجود می‌آورد، مانند سینما و تلویزیون امکان سرگرمی را فراهم می‌آورد و کلیه این کارها را به‌طور همزمان نیز انجام می‌دهد. اما ویژگی عمده آن در داشتن بازخور و قابلیت تعامل است که سبب شخصی کردن ارتباطات می‌‌شود. (selnow,60)

اینترنت، بیش از ابزارهای تکنولوژیک دیگر، از توانایی کمک به کشورهای در حال توسعه برای پیشرفت در عصر اطلاعات برخوردار است. اگر در نظر داشته باشیم که اطلاعات، قدرت است، بنابراین اینترنت باید به عنوان آسان‌ترین وسیله‌ی توانمند ساختن کشورها برای عبور از راه توسعه و پیشرفت، به کار گرفته شود. اینترنت، درهای گسترش آموزش الکترونی و بهداشت الکترونی را، که از متغیرهای مهم معادله‌ی توسعه به شمار می‌روند، باز می‌کند.

اینترنت‌ نیز کاربران‌ و ارتباط گران‌ را به‌طور 24 ساعته‌ به‌ هم‌ مرتبط می کند (webster,2001 ). در حال حاضر به عنوان یک رسانه‌ی پست مدرن تداعی‌گر مرگ فاصله‌ها در جغرافیای ذهنی برخاسته از راه‌آهن است. با احداث راه‌آهن، انسان بر فاصله و مسافت غلبه کرد. تکوین زیرساخت اینترنت نیز بیانگر همان اتفاق است. انسان امروز بر مکان و زمان غلبه یافته است. به عبارت بهتر، صداهایی که شنیده نمی‌شدند حالا شنیده می‌شوند. می‌توان گفت که آن تمرکزگرایی شدید در رسانه‌های حاکم سنتی با تمرکززدایی شدیدتری در رسانه‌های دیجیتالی و پست مدرن به چالش کشیده شده است.

نقش اینترنت در پژوهش، خلاقیت و علم
از جمله مهم‌ترین اقداماتی که می‌توان از طریق اینترنت سازمان داد، عضویت استادان و متخصصان رشته‌های مختلف در گروه‌های تخصصی است. با عضو شدن «کاربران» اینترنت در این گروه‌ها، آن‌ها می‌توانند در جریان آخرین اطلاعات موجود در رشته‌های تخصصی خود قرار گیرند زیرا همه اعضا در جریان پیام‌های علمی که توسط یک نفر صادر می‌شود قرار دارند. در شرایطی که خطوط ارتباطی از کیفیت لازم برخوردار باشد و در ایستگاه‌های محل کار هر دو یا چند طرف با امکانات لازم (دوربین ویدئویی...) به سیستم اتصال داشته باشد، آنان می‌توانند تصویر یکدیگر و فعالیت‌های هریک را نیز مشاهده کنند. هم اکنون انجام عمل‌های مهم جراحی به شکل هدایت از راه دور و با شرکت چند متخصص که هر کدام در گوشه‌ای از دنیا به کار مشغول هستند و می‌توانند در یک آن، ناظر عمل جراحی یا راهنمایی‌کننده آن باشند، در تعدادی از مراکز مجهز درمانی متداول شده است. یکی دیگر از شکل‌های تا حدودی رایج فعالیت‌های پژوهشی که در سطح کشورهای اروپای غربی و امریکا مورد استفاده قرار می‌گیرد، کنفرانس از راه دور است که در آن تعدادی از متخصصان (که هر کدام در یک گوشه از کره زمین زندگی می‌کنند) با یکدیگر درباره موضوع مورد علاقه خود به تبادل نظر می‌پردازند. این نوع کنفرانس‌های الکترونیک در آینده رواج زیاد خواهد یافت و احتمال می‌رود که در مقیاس وسیعی از اهمیت کنفرانس‌های حضوری (که بسیار پرهزینه‌تر است کاسته شود. (محسنی، 1375،صص 138-139)

تکنولوژی‌های ارتباطاتی ابزاری هستند که حرکت جهانی شدن را به واقعیت نزدیک می‌کنند و اینکه عده‌ای فکر می‌کنند این تکنولوژی‌ها برای برخی کشورها مفید نیست و یا آن‌که آن‌ را ابزاری برای ایجاد تغییر و تحول در کشورهای به خصوصی تلقی می‌کنند درست نیست؛ چون این یک حرکت جهانی است، ماهواره‌ها و اینترنت همه کشورهای دنیا و همه فرهنگ‌ها را تحت ‌تأثیر قرار می‌دهند. بنابراین آنچه حائز اهمیت است محتوای رسانه‌ها و نحوه استفاده از فن‌آوری اطلاعات است.

اما متأسفانه چون کشورهای در حال توسعه همیشه به‌دنبال قافله حرکت کرده‌اند و در دنیای دیجیتالی امروز و عصر اطلاعات، به خاطر تکنولوژی‌های ماهواره‌ای و ارتباطاتی، سرعت انتقال اطلاعات و سرعت تغییر و تحول آنقدر سرسام‌آور شده که اگر آنها خودشان را با این حرکت تطبیق ندهند، بیشتر عقب می‌مانند، رسانه‌ها نقش مهمی در فرهنگ‌سازی و افکار عمومی و حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی و آموزشی دارند و باید تا آنجا که امکان دارد از آنها استفاده کرد و آن را بومی کرد. در مورد بومی کردن اینترنت هم باید توجه داشت که نمی‌توان ذره‌بین روی یک درخت گذاشت اما جنگل را نادیده گرفت. اینترنت بخشی از یک جریان و روند است، مهم این است که آن جریان را بشناسیم و از آن برای توسعه‌ی کشورمان و بهتر شدن شرایط زندگی استفاده کنیم.

چگونه می‌توان اینترنت را بومی کرد؟
اینترنت از دو چیز تشکیل شده است:
1- تکنولوژی به معنای ابزار و تکنیک
2- محتوا یعنی آنچه در بستر اینترنت جریان دارد.

ما البته هم اکنون هم از ابزار اینترنت استفاده می‌کنیم اما باید بیاموزیم که چگونه از این تکنولوژی نه تنها در سطح داخلی، بلکه در سطح بین‌المللی در جهت منافع ملی خود استفاده کنیم. اینترنت به ما این فرصت را می‌دهد که در سطح جهانی حضور داشته باشیم و حرف خودمان را بزنیم (کمالی پور،1382). از این طریق می‌توانیم به جهانیان ارزش‌های دینی و فرهنگی خودمان را بشناسانیم. اما ملت‌ها به پدیده‌هایی که نمی‌شناسند واکنشی حاکی از ترس نشان می‌دهند.
بدیهی است که اینترنت راه ‌حل کامل مسائل و رفع دشواری‌ها نیست، اما برای کمک به توسعه، توانایی‌های مهمی را داراست.

جامعه اطلاعاتی و هویت
جامعه‌ی‌ اطلاعاتی‌ اجتماعات‌ و هویت‌های‌ جدیدی‌ خلق‌ می‌کند. در جامعه‌ای‌ که‌ به‌ ارتباطات‌ مبتنی‌ برصنعت‌ چاپ‌، تلویزیون‌ و تلفن‌ متکی‌ است‌، شیوه‌ تولید به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ هویت‌ها را به‌ صورت‌ عاقل‌ سودمند و خودبسنده‌ در می‌آورد اما در جامعه‌ اطلاعاتی‌، جامعه‌ای‌ که‌ ارتباطات‌ الکترونیکی‌ سیطره‌ دارد ذهنیت‌ها و هویت‌های‌ ناپایدار، چند لایه‌ و پراکنده‌ ظهور می‌کند (پاستر،صص 68-69). مارک‌ پاستر در «عصر دوم‌ رسانه‌ها» تأکید می‌کند در دوره‌ جدید که‌ اینترنت‌ و ارتباطات‌ الکترونیکی‌ در جامعه‌ سیطره‌ دارد، این‌ داده‌ها و اطلاعات‌ و یا به‌ عبارت‌دقیق‌ کلمه‌ این‌ اجتماعات‌ مجازی‌ هستند که‌ هویت‌ افراد را می‌سازند. (کوزر،ص 527)

در واقع‌ در اجتماعات‌ مجازی‌ معمولاً افراد حداقل‌ در یک‌ چیز اشتراک‌ دارند و آن ‌علایق‌ و منافعی‌ است‌ که‌ آنها را دور هم‌ جمع‌ می‌کند. این‌ منافع‌ که‌ همان‌ دسترسی‌ به‌ اطلاعات‌ است، هویت‌آنها را می‌سازد، هویتی‌ که‌ مدام‌ در حال‌ تغییر و ناپایدار است‌. در جوامع‌ مبتنی‌ بر صنعت‌ چاپ‌، تلویزیون‌ و تلفن ‌که‌ جوامع‌ ارگانیک‌ نیز نامیده‌ می‌شوند، مجموعه‌ای‌ از عوامل‌ و شاخص‌های هویتی‌ افراد را می‌سازند، از این‌رو هویت‌ آنها با آن‌ مجموعه‌ کاملاً هم بسته‌ و در هم‌ تنیده‌ است‌ و در مقابل‌ هرگونه‌ بی‌ثباتی‌ و تغییر پذیری ‌می‌ستیزد. هویت‌ افراد در اجتماعات‌ مجازی‌ «هویتی‌ دیجیتال (Digital Identity) است‌. دیگر، سرزمین‌، زبان‌ بومی‌ و محلی‌،کشور، فرهنگ‌ ملی‌ و نژاد، هویت‌ افراد را در اجتماعات‌ مجازی‌ تعیین‌ نمی‌کنند، بلکه‌ ‌ منافعی‌ که‌ آنها را نزد هم‌ جمع‌ می‌کند، هویت‌ آنها را می‌سازد. اطلاعات‌ هویت‌ افراد را در جامعه‌ی‌ جدید شکل‌ می‌دهد.

هویت‌ دیجیتالی‌ که‌ محصول‌ جامعه‌ی ‌اطلاعاتی‌ و اجتماعات‌ مجازی‌ است‌، مخاطبان‌ و کاربران‌ وسایل‌ نوین‌ ارتباطی‌ و اطلاعاتی‌ را هدف‌ قرار می‌دهد و هویت‌ ملی‌ و محلی‌ آنها به‌ سمت‌ هویت‌ فراملیتی‌ تغییر می‌کند. وسایل‌ نوین‌ ارتباطی‌ و اطلاعاتی‌ مخاطبانی‌ تغییرپذیر، منفعل‌ و جهانی‌ تربیت‌ می‌کند، از این‌رو مخاطبان‌ و کاربران‌ این‌ وسایل‌ در ایران‌ هویت ‌جهانی‌ پیدا می‌کنند. هویتی‌ که‌ این‌ وسایل می‌آفرینند در نهایت‌ هویتی‌ بسیار منعطف‌، سیال‌ و تغییرپذیر است که‌ به‌نوعی‌ همخوان‌ و سازگار با اندیشه‌ پست‌ مدرن‌ در مورد هویت‌ انسان‌ است‌. به‌‌واسطه‌ی‌ این ‌تحولات‌ ساختاری‌ و معرفتی‌ و شکل‌گیری‌ ذهنیت‌ و هویت‌ سیال‌ و ناپایدار در جهان‌ جدید، ذهنیت‌ و هویت‌ ما ایرانیان‌ نیز به‌ ناچار متحول‌ و سیال‌ و ناپایدار می‌شود و برداشت‌های‌ ما از مفاهیم‌ هویت‌ ملی‌، فرهنگی‌ و مذهبی‌ نیز دگرگون‌ می‌‌شود. چاره‌ کار آن‌ است‌ که‌ دست ‌به ‌بازفهمی‌ و بازسازی‌ هویت‌ بزنیم. بازسازی‌ هویت‌ به‌ دو نوع‌ کلی‌ قابل‌ تقسیم‌ است‌:
1. بازسازی‌ خاص‌ گرایانه‌
2. بازسازی ‌عام گرایانه‌
بازسازی‌ نوع‌ اول‌ در خاص‌ گرایی‌های‌ فرهنگی‌ و بازسازی‌ نوع‌ دوم‌ درعام‌گرایی‌های‌ فرهنگی‌ نمود می‌یابد.

1- بازسازی‌ خاص‌ گرایانه
"مانوئل‌ کاستلز" با اذعان‌ به‌ این‌که‌ تحولات‌ جهان‌ معاصر و شکل‌گیری‌ جامعه‌ی‌ شبکه‌ای ‌فرایند سنتی‌ و رایج‌ هویت‌سازی‌ را زیرسؤال‌ می‌برند و نوعی‌ بحران‌ هویت‌ را پدید می‌آورند؛ وجه‌ غالب‌ بازسازی‌ هویت‌ را خاص‌گرایانه‌ می‌داند. "کاستلز" مدعی‌ است‌ برنامه‌ریزی‌ انعکاسی‌ (رفلکسیو) زندگی‌، جز برای‌ نخبگان‌ واقع‌ در فضای‌ بی‌زمان‌ جریان‌های‌ جهانی‌، ناممکن‌ می‌شود. در جامعه‌ی‌ شبکه‌ای‌ بازسازی‌ هویت‌ بر پایه‌‌ی اصول‌ جمعی‌ صورت‌ می‌گیرد که ‌بنیادگرایی‌ دینی‌، ملی‌گرایی‌ و قومیت‌ نمودهای‌ برجسته‌ آن‌ هستند. وی‌ می‌افزاید: برای‌ آن‌دسته‌ از کنشگران‌ اجتماعی‌ که‌ از زندگی‌ در شبکه‌های‌ جهانی‌ قدرت‌ و ثروت‌ طرد شده‌اند و یا در برابر آن‌ مقاومت‌ می‌کنند، اصلی‌ترین‌ جایگزین‌ بر ساختن‌ معنا، جماعت‌های‌ فرهنگی ‌استوار بر بنیادهای‌ دینی‌، ملی‌ یا منطقه‌ای‌ هستند. آن‌ها هویت‌هایی‌ تدافعی‌ هستند که ‌کارکردشان‌ ایجاد انسجام‌ و تأمین‌ پناه‌گاه‌ و حمایت‌ در برابر دنیای‌ خصمانه‌ بیرونی‌ است‌؛ زیرا وقتی‌ جهان‌ بزرگ‌تر از آن‌ می‌شود که‌ بتوان‌ آن‌ را کنترل‌ کرد، کنشگران‌ اجتماعی‌ در صدد برمی‌آیند تا دوباره‌ جهان‌ را به‌ حد و اندازه‌‌ی قابل‌ دسترس‌ خود تکه‌تکه‌ کنند. وقتی‌ شبکه‌ها، زمان‌ و مکان‌ را محو می‌سازند، مردم‌ خود را به‌ جاهایی‌ متصل‌ می‌کنند و حافظه‌ تاریخی‌ خود را به‌ یاری‌ می‌خوانند. (کاستلز،1380)

بازسازی‌ عام‌گرایانه
در اندیشه‌های‌ منادی‌ و مروج‌ بازسازی‌ غیر خاص‌گرایانه‌ هویت‌ بر دو وجهی‌ بودن‌ تأثیر فرایند جهانی‌شدن‌ و جامعه‌ی‌ شبکه‌ای‌ در عرصه‌‌ی هویت‌ تأکید می‌‌شود تا روشن‌شود که‌ این‌ فرایند در عین‌ حال‌ که‌ هویت‌ سازی‌‌ سنتی‌ را مخدوش‌ و مختل‌ می‌سازد، امکانات‌ و بسترهای‌جدیدی‌ را برای‌ بازسازی‌ هویت‌ فراهم‌ می‌کند. به‌ همین‌ علت‌، برخی‌ نظریه‌پردازان‌ در بحث ‌از پیامدهای‌ جامعه‌ شبکه‌ای‌ و جهانی‌شدن‌، آن‌ را موجد «آزادی‌ و اضطراب‌» و «فرصت‌ و خطر» می‌دانند و از دیالکتیک‌ جهانی‌شدن‌ سخن‌ می‌گویند. (Giddens,1994:224) 
در عرصه‌ی‌ هویت،‌ جامعه‌ شبکه‌ای‌ از آن‌ رو موجد امکان‌ و فرصت‌ است‌ که‌ منابع‌ و ابزارهای ‌لازم‌ برای‌ ساخت‌ هویت‌ را بسیار افزون‌ می‌سازد و از آن‌جا که‌ جامعه‌‌ی شبکه‌ای‌ سبب‌ پویایی‌، پیچیدگی‌ و سیالیت‌ روابط و زندگی‌ اجتماعی‌ می‌شود، هویت‌های‌ ساخته‌ شده‌ نیز معمولاً سیال‌، متغیر و نسبتاً موقتی‌ هستند. افراد در جامعه‌ی‌ شبکه‌ای‌ با دگرگون‌ ساختن‌ ترکیب‌ عناصر هویت‌بخش‌ و تغییر دادن‌ تقدم‌ و تأخر و اولویت‌بندی‌ آن‌ها، به‌ بازسازی‌ هویت‌ خود می‌پردازند (Thompson,1998). بنابراین‌، احتمال‌ متصلب‌ شدن‌ هویت‌ها نیز بسیار کاهش‌ می‌یابد.

"داریوش‌ شایگان‌" با اتخاذ دیدگاه‌ غیرخاص‌گرایانه‌ در بازسازی‌ هویت‌، می‌نویسد: فضاهای‌ سازنده‌‌ی ما، فضاهایی‌ متنوع‌ و ناهمگونند. ما دیگر ریشه‌ای‌ واحد نداریم‌ که ‌تک ‌و تنها در سرزمینی‌ خاص‌ فرو رفته‌ باشد. ما ریزوم‌هایی‌ هستیم‌ در ارتباط با دیگران‌، بافرهنگ‌، جهان‌ها و آگاهی‌های‌ گوناگون‌. این‌ وضعیت‌ از ما افرادی‌ خانه‌ به‌ دوش‌ می‌سازد، به‌این‌ معنا که‌ در فضاهای‌ باز رشد می‌کنیم‌ و شیوه‌ زندگی‌ ما تعیین‌کننده‌ی‌ کیفیت‌ بینش‌های‌ ماست‌. ما برحسب‌ ارتباط هایی‌ که‌ با حیطه‌های‌ فرهنگی‌ مختلف‌ برقرار می‌کنیم‌ می‌توانیم‌ به‌شیوه‌های‌ گوناگون‌ در مکان‌ جای‌ گیریم‌. در روزگار ما هیچ‌کس‌ از این‌ تماس‌ها، از این حوزه‌های‌ آمیزشی‌، از این‌ اختلاطی‌ که‌ می‌توان‌ گفت‌ اکنون‌ شیوه‌ی‌ بودن‌ ما در جهان‌ شده‌، مصون‌ نیست‌.

شایگان‌ می‌افزاید: بعضی‌ها خود را در تنگنای‌ مقوله‌های‌ بسته‌ محبوس‌ می‌کنند، مقوله‌هایی‌ همچون‌ ملت‌، قبیله‌، دارودسته‌ یا تعلق‌ به‌ قومی‌ واحد. این‌ ترفندها گریزگاه‌هایی‌اند که‌ امکان‌ مقاومت‌ در برابر پراکندگی‌ هویت‌ متکثر انسان‌ را فراهم‌ می‌آورند، اما این‌ گریز به ‌هیچ‌وجه‌ مشکل‌ را حل‌ نمی‌کند. چنین‌ واکنش‌ زیان‌باری‌ غالباً به‌ در خود فرو رفتن‌ یا تحجر هویت‌ منجر می‌شود. (شایگان،1380)

نتیجه‏گیری:

ما در عصری زندگی می کنیم که رسانه ها متحول شده‌اند و نمی توان انتظار داشت که با این تحول هیچ تغییری در افراد جامعه پدید نیاید. انقلاب در رسانه‌ها به معنی انقلاب در درون آدم‌هاست. در عصر صنعتی، رسانه‌های ما یکطرفه بود و اکنون دو طرفه است و تعاملی و این فرصتی است که باید از آن در جهت منافع ملی خود استفاده کنیم. ازاین طریق می‌توانیم حرف خودمان را بزنیم و به ترمیم بخش آسیب دیده تصویرمان در نزد جهانیان بپردازیم و توانایی‌های خودمان را نشان دهیم. ما باید با تکیه بر فرهنگ خودمان در جامعه‌ی علمی و فرهنگی حضور فعال‌تر داشته باشیم و جهانیان را با فرهنگ خود آشنا کنیم. همه می‌دانیم که فن‌آوری، خود روی انسان ها تأثیر نمی‌گذارد، بلکه این محتواست که انسان‌ها را تحت نفوذ در می‌آورد و اگر از این فرصت به نفع خود استفاده نکنیم، می‌تواند موجد خطر باشد؛ چرا که علایق ملت‌ها به سمت ارزش‌های غربی می‌رود. وابستگی بیش از حد به غرب، فرهنگ خودی را ضعیف و آسیب پذیر می‌کند.

دلبستگی به هویت ملی از آگاهی نسبت به خصیصه‌ها ،مفاخر و ارزش‌های ملی سرچشمه می‌گیرد و عدم شناخت موجب بیگانگی می‌گردد. تفکر، مطالعه و آگاهی ملت در زمینه‌ی فرهنگ ملی موجب حفظ هویت و اصالت و پیشرفت می‌شود. شناخت هویت ملی مستلزم درک درست معارضان این هویت از جمله پایگاه غرب است و برای آگاهی نسبت به غرب باید باطن، حقیقت و انگیزه‌ی حاکم بر این فرهنگ را به درستی شناخت. رویکرد نسل جوان به فرهنگ غرب زمانی که با نقد و بررسی و ارزیابی آگاهانه همراه باشد با تکوین هویت ملی در تعارض نیست و این نوعی از تجلی تبادل فرهنگ‌هاست. درمقابل برخورد منفعلانه با دستاورد فرهنگ غرب، فرهنگ‌های ملی را از هم متلاشی می‌کند، در نتیجه جایی برای حضور هویت ملی باقی نمی‌ماند. تعامل فرهنگ‌ها نیز روش خرد مندانه‌ای است که موجب غنای بیشتر فرهنگ‌های ملی شده و به روند مسالمت آمیز ملت‌ها نیز کمک می کند؛ به ویژه فرهنگ‌هایی که از مشترکاتی با فرهنگ خودی برخوردارند. چنین موقعیتی زمینه ساز انس و الفت فرهنگی است زیرا آدمی با پدیده‌ای مأنوس می‌شود که با آن ارتباط شناختی داشته باشد و حاصل این، نوعی تعلق خاطر و دلبستگی به هویت ملی است. استمرار این دلبستگی موجد شکل گرفتن بخشی از هویت فرهنگی است. همچنین روند مبتنی بر گفت وگو، بحث و انتقاد و مناظرات علمی، فلسفی، اجتماعی و سیاسی به نسل جوان فرصتی می‌بخشد تا هویت اجتماعی خویش را بیابد و برای تقویت و تکوین آنها اقدام کند.

منابع:

- پاستر، مارک‌. عصر دوم‌ رسانه‌ها، ترجمه‌ غلامحسین‌ صالحیار، تهران‌، مؤسسه‌ ایران‌، 1377.

- رابرتسون‌، رونالد. جهانی‌شدن‌، ترجمه‌ کمال‌ پولادی‌، تهران‌، نشر ثالث‌ و مرکز بین‌المللی‌ گفتگوی‌تمدن‌ها، 1380.

- رضوی زاده، سید نورالدین .«عصررتباطات وجهانی سازی لزوم تغییرات در انگاره توسعه »همایش ایران وجامعه اطلاعاتی در سال 1400هجری شمسی،تهران 25-28آذر 1381 وهمچنین www.iranwsis.com

- شایگان‌، داریوش‌. افسون‌ زدگی‌ جدید: هویت‌ چهل‌ تکه‌ و تفکر سیار، ترجمه‌ فاطمه‌ ولیانی‌،نشر فرزان‌روز، 1380.

- عاملی سیدسعید رضا.« دو جهانی شدن‌ها و آینده هویت‌های هم‌زمان»، دوشنبه 3 فروردِین www.iranwsis.com  .1383

- کمالی پور یحیی. بومی کردن اینترنت ،گفتگوی حمید ضیایی پرور با دکتر یحیی کمالی پور، روزنامه خراسان، 17مرداد1382.

- کوزر، لوئیس‌ و روزنبرگ‌، برنارد. نظریه‌های‌ بنیادی‌ جامعه‌شناختی‌، ترجمه‌ فرهنگ‌ ارشاد، تهران‌، نشرنی‌، 1378.

- کاستلز، مانوئل‌. عصراطلاعات‌: ظهور جامعه‌ شبکه‌ای‌، ترجمه‌ احد علیقلیان افشین‌ خاکباز،انتشارات‌ طرح‌ نو،1380

- گل‌محمدی‌، احمد. جهانی‌ شدن‌ و بحران‌ هویت‌، فصلنامه‌ مطالعات‌ ملی‌، سال‌ سوم‌، زمستان‌1380

- محسنی، منوچهر. «شبکه اطلاعاتی اینترنت، ویژگی‌ها و تأثیرات اجتماعی ـ فرهنگی»؛ فصلنامه رسانه، سال هشتم، شماره اول. (بهار 1375)

- وبستر، فرانک، نظریه‌های جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، تهران: نشر قصیده‌سرا(1380


- Beniger, James, R. "The Control Revolution, Technological and Economic Origins of the Information Society", Harvard University Press, Massachusetts,1986.

- Giddens,A1994:Living in a post-traditional Society.In Beck,Giddens and Lash,Reflexive Modernization.

- Hall, S. (1991) New identities and New Ethnicities, in A. King, Culture, Globalization and The World-System, New York, State University of New York at Binghamton, pp: 41-68.

- Hekman",S.1999:Identity Crises.In S.Hekman(ed)Feminism,Identity and Diferent.Frank Cass.

- Lyon.D.1999: postmodernity.Open University Press.

- Selnow, Gary(2000), "The Internet: The soul of Democracy", Vital Speeches of the Day; New York, Nov. 1,

- Taylor.P.1999:Modernities.cambridge:Polity Press.

- Thompson,J.1998:Community Identity and World Citizenship.In Archibugi,Held and Kohler(eds) Re-imagining Community.Cambridge:Polity.

- Webster, Frank(2001), Culture and politics in The Information Age, (ed),Routledge



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/6:: 2:53 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

مقدمه
امروزه انقلابی شگرف در فنون ارتباطی و اطلاعاتی به‌وجود آمده است. شکل گیری یک نظام ارتباطی جدید مبتنی بر زبان همگانی دیجیتالی، بنیاد مادی جامعه را چنان دگرگون کرده که هیچ گونه انزوا گزینی وکناره‌گیری را برنمی‌تابد و حتی دور افتاده ترین و سنتی‌ترین جوامع نیز از بستن مرزهای خود به روی جریان‌ها وشبکه‌های جهانی ناتوان هستند.
این مرحله از فرایند جهانی شدن که بیشتر از چند دهه قدمت ندارد و با شتاب و شدت فزاینده بی سابقه‌ای پیش می رود، با زبان و بیان‌ متفاوتی مورد تأکید نظریه‌پردازان مختلف قرار گرفته است. مدافعان تجدد، این مرحله را جزئی از تاریخ تجدد می‌دانند و هیچ گونه گسست یا دگرگونی کیفی و بنیادی را نمی‌پذیرند. از دیدگاه آنان چنین تحولات و دگرگونی های پرشتابی در عرصه جهانی، در واقع نشانه های فرارسیدن آخرین و پیشرفته‌ترین مرحله تجدد است. این مرحله‌ی پیشرفته گاهی «جامعه اطلاعات محور»، گاهی «مرحله عالی تجدد»، و گاهی هم «تجدد انعکاسی» نامیده می شود (Lyon,45-49).

منتقدان و مخالفان تجدد نیز از متأخرترین مرحله‌ی فزاینده در هم تنیدگی جهانی سخن می‌گویند ولی این مرحله جدید را در دوره‌ی تداوم و یا گسترش تجدد به شمار نمی‌آورند. برخی این مرحله را نوعی آمریکایی کردن یا آمریکایی شدن جهان می‌دانند که با تثبیت رهبری هژمونیک آمریکا همراه است. به هر حال، چه آنان که رویکرد بدبینانه و چه آنان که نگاه خوشبینانه‌ای به مقوله‌ی جامعه اطلاعاتی دارند، همگی به نقش و اهمیت کلیدی اطلاعات در جهان کنونی اعتراف می‌کنند.

باید گفت راهبرد مؤثر برخورد منفعلانه، جبهه‌گیری بدبینانه و پذیرش خوشبینانه مهم نیست، بلکه موضع فعال و نقادانه‌ی توأم با تعامل منطقی و هوشیارانه تأثیر گذار است، به گونه‌ای که نخست به شناخت و تعریف درستی از این پدیده دست یابیم و آن‌گاه با توجه به شرایط موجود به بهره‌گیری از دستاوردهای مثبت همت گماریم.

هویت
احساس‌ هویت‌ ترکیبی‌ ‌از همسانی‌ها و تمایزها است. این‌ ادعا که‌ چیزی‌ یا فردی‌ هویتی‌ ویژه‌ دارد، بدین‌ معناست‌ که‌ این‌ چیز یا فرد مانند دیگر وجودها، دارای‌ آن‌ هویت‌ است‌ و در عین‌ حال‌ چونان‌ چیز یا فردی متمایز، هویت‌ و خاصیتی‌ دارد. به‌ بیان‌ روشن‌تر، هویت‌ یعنی‌ کیفیت ‌یکسان‌ بودن‌ در ذات‌، ترکیب‌ و ماهیت‌ و نیز یکسان‌ بودن‌ در هر زمان‌ و همه‌ شرایط. در هرحال‌، هویت‌ داشتن‌ یا یگانه‌ بودن‌، دارای‌ دو جنبه‌ی‌ متفاوت‌ است‌: همانند دیگران‌ بودن در طبقه ‌خود و همانند خود بودن‌ در گذر زمان ‌.(Hekman,5-11)

هویت‌ عبارت‌ از نیازهای‌ روانی‌ انسان‌ و پیش‌نیاز هر گونه‌ زندگی‌ اجتماعی‌ است‌. اگرمحور و مبنای‌ زندگی‌ اجتماعی‌ را برقراری‌ ارتباط پایدار و معنادار با دیگران‌ بدانیم‌، هویت ‌اجتماعی چنین‌ امکانی‌ را فراهم‌ می‌سازد. هویت‌ اجتماعی‌ نه‌ تنها ارتباط اجتماعی‌ را امکان‌پذیر می‌کند، بلکه‌ به‌ زندگی‌ افراد هم‌ معنا می‌بخشد. معناساز بودن‌ هویت‌ بر ساختگی‌ بودن‌ آن‌ دلالت‌ می‌کند. معنا خاصیت‌ ذاتی‌ واژه‌ها واشیاء نیست‌، بلکه‌ همیشه‌ نتیجه‌ توافق‌ یا عدم‌ توافق‌ است‌. بنابراین‌، معنا می‌تواند موضوع‌ قرارداد باشد و می‌توان بر سر آن‌ به‌ مذاکره‌ و گفت‌وگو نشست‌. پس‌ هویت‌ نیز چیزی‌ طبیعی‌، ذاتی‌ و از پیش‌موجود نیست‌، بلکه‌ همیشه‌ باید ساخته‌ شود. انسان‌ها باید همواره‌ چیزها یا اشخاص‌ راطبقه‌بندی‌ کنند و خود را داخل‌ آن‌ طبقه‌ قرار دهند. بی‌گمان‌ فرهنگ‌ را باید مهم‌ترین‌ و غنی‌ترین‌ منبع‌ هویت‌ دانست‌. افراد و گروه‌ها همواره‌ با توسل‌ به‌ اجزاء و عناصر فرهنگی‌ گوناگون‌، هویت‌ می‌یابند، زیرا این‌ اجزا و عناصر توانایی ‌چشمگیری‌ در تأمین‌ نیاز انسان‌ها به‌ متمایز بودن‌ و ادغام‌ شدن‌ در جمع‌ را دارا هستند.

فرهنگ‌ در جوامع‌ سنتی‌ به‌ خوبی‌ از عهده‌ انجام‌ کار ویژه‌ هویت‌سازی‌ برمی‌آمد، چرا که ‌توانایی‌ و قابلیت‌ تفاوت‌ آفرینی‌ و معنابخشی‌ بسیار بالایی‌ داشت‌. در چنین‌ جوامعی‌ فرهنگ‌ نه ‌تنها مرزهای‌ شفاف‌ و پایداری‌ را ایجاد می‌کرد، بلکه‌ در عرضه‌ کردن‌ نظام‌های‌ معنایی‌ منسجم ‌و آرامش‌ بخش‌ هم‌ توانا بود. بنابراین‌، انسان‌هایی‌ که‌ در دنیای‌ شکل‌ یافته‌ با فرهنگی‌ معین‌ قرارمی‌گرفتند، خود به‌ خود و منفعلانه‌ وارث‌ هویت‌ و نظام‌ معنایی‌ آماده‌ و از پیش‌ موجود می‌شدند و هرگونه‌ زمینه‌ی‌ بحران‌ هویت‌ و معنا تقریباً از بین‌ می‌رفت‌. این‌ توانایی‌ چشمگیر فرهنگ‌ در عرصه‌ هویت‌سازی‌ و معنابخشی‌، در درجه‌ نخست‌ از پیوند تنگاتنگ‌ فرهنگ‌ با مکان‌ و سرزمین‌ ناشی‌ می‌شد.

اما نفوذپذیری‌ و فروریزی‌ فزاینده‌ مرزها به واسطه‌ انقلاب‌ اطلاعات‌ و ارتباطات‌ و ظهور جامعه‌ شبکه‌ای‌ و اطلاعاتی‌، فضای‌ امن‌ و خلوت‌ فرهنگ‌ها را نیز از بین‌ می‌برد و در فضای ‌بسیار فراخ‌ زندگی‌ اجتماعی‌ فرهنگ‌های‌ مختلف‌ به‌ آسانی‌ گسترش‌ و جریان‌ می‌یابند. تمام‌حوزه‌های‌ استحفاظی‌ درهم‌ می‌ریزند و هر فرهنگی‌ نیز به‌ ناچار در فضایی‌ قرار می‌گیرد که‌عرصه‌ حضور و ابراز وجود فرهنگ‌های‌ دیگر هم‌ هست‌. در چنین‌ دنیای‌ بدون‌ مرزی، اجزاء و عناصر مختلف‌ فرهنگی‌ به‌ صورتی‌ گریزناپذیر با هم‌ برخورد می‌کنند و در کنار یکدیگر قرارمی‌گیرند، ثبات‌ و «خلوص» فرهنگی‌ کم‌وبیش‌ از بین‌ می‌رود و نوسان‌، سیالیت‌ و اختلاط جایگزین‌ آن‌ می‌شود.(گل محمدی 1380)

"استوارت هال" (1991) در مقاله‌ای تحت عنوان «محلی، جهانی: جهانی‌شدن و قومیت» بر بعد تمایز هویتی در مواجه‌های محلی و جهانی تأکید می‌کند. او می‌گوید: زمانی که به اطراف جهان می‌روید، وقتی متوجه می‌شوید دیگران چه هستند، پس می‌فهمید، آنها چه نیستند؛ در نتیجه اینکه شما چه هستید، معنا پیدا می‌کند. بنابراین هویت، دائماً در یک چشم‌انداز نبودن، یعنی مشابه نبودن‌ها و اساساً یک نگاه منفی و یا سلبی معنا می‌یابد. او معتقد است با ظهور جهانی‌شدن، روابط و هویت فرهنگ ملی بریتانیا، در حال از بین رفتن است. البته به نظر می‌رسد، هال به جنبه‌های بازگشتی هویت که در بستر مواجهه با دیگری شکل می‌گیرد و موجب نوعی بازگشت به خود می‌شود، توجه نکرده است.(عاملی، 1383)

جامعه‌ی اطلاعاتی
دسترسی‌ مداوم‌ به‌ رسانه‌های‌ جدید در همه‌‌ی ساعات‌ شبانه‌روز عنصر بسیار مهمی‌ در تجربه‌ زندگی‌ بشری‌ است‌ که‌ فقط در جامعه‌ اطلاعاتی‌ امکان‌پذیر شده‌ است‌.
فن‌آوری اطلاعات در پگاه هزاره‌ی سوم و در سپیده دم قرن بیست و یکم آن‌چنان تند و پرشتاب پیشرفت کرده که باورِ آن دشوار است. فن‌آوری اطلاعات، جهانگیر شده و به تعمیق سلطه‌ی خود بر جهان ادامه می‌دهد به‌طوری که سازمان‌ها و نظام‌های اجتماعی بدون به‌کارگیریِ مظاهر و نمودهای آن به سختی می‌توانند به حیات خود ادامه دهند.
ظهور جامعه اطلاعاتی باعث شده است که امکان پردازش اطلاعات، برقراری ارتباطات و کنترلِ کلیه جنبه‌های زندگی جامعه و رفتار اجتماعی فراهم شود. (Beniger, 436)
در جامعه ‌اطلاعاتی‌ انسان‌ها به‌ مدد تکنولوژی‌های‌ نوین‌ اطلاعاتی‌ و ارتباطی‌ خود می‌توانند به‌طور مداوم‌ و 24ساعته‌ مصرف‌ کننده‌ و در عین‌ حال‌ تولید کننده‌ پیام‌ و اطلاعات‌ (به‌ ویژه‌ در اینترنت‌) باشند. امری‌ که‌ در گذشته،‌ سابقه‌ نداشته است‌ و فراگیری‌ رسانه‌ها نه‌ تنها جامع‌ و گسترده‌ و جهانی‌ نبوده‌، بلکه‌ یک‌ طرفه‌ و از رسانه‌ به‌ مخاطب ‌بوده‌ است‌. کنش‌ متقابل‌ مخاطبان‌ و رسانه‌ها و تولیدکنندگان‌ و مصرف‌ کنندگان‌ اطلاعات‌ در جامعه‌ اطلاعاتی‌ با سرعت‌ غیرقابل‌انکاری‌ فراگیر شده‌ است.

‌جامعه اطلاعاتی، از بعد اقتصادی، با اقتصاد مبتنی بر اطلاعات تعریف می‌شود. اقتصاد مبتنی بر اطلاعات اساساً نوعی اقتصاد خدماتی است که با اقتصاد صنعتی و کشاورزی که در زمره اقتصادهای تولیدی هستند تفاوت‌های کلی دارد. پدیده‌ی صنعت‌زدایی در کشورهای پیشرفته صنعتی، بازتابی از ظهور اقتصادهای اطلاعاتی در این کشورهاست. در نظام‌های اقتصادی پیشرفته، کسب و کارهای خدماتی مبتنی بر اطلاعات و دانش، روز به روز در موقعیت بهتری قرار می‌گیرد. به گونه‌ای که می‌توان گفت «امروزه برای بازارهای جهانی ادامه فعالیت بدون مدد گرفتن از قدرت رایانه‌ها (کامپیوترها) و سیستم مخابرات امکان‌پذیر نیست. ثروتمندترین کشورهای امروز جهان آن‌هایی هستند که بیش از دیگران از ساختار نوین اطلاعاتی جهان بهره‌مند هستند. (محسنی،1375،ص 40)

تعریف فرهنگی جامعه‌ی اطلاعاتی
فرهنگ کنونی، به طور آشکار نسبت به تمامی دوره‌های پیشین دارای اطلاعات بیشتری است. ما در محیطی لبریز از رسانه‌ها زندگی می‌کنیم، به این معنا که زندگی امروزی اصولاً پیرامون نمادسازی امور، مبادله و دریافت و... [پیام‌هایی درباره خود و اطرافیانمان] دور می‌زند. این امر به خاطر تأیید پدیده‌ی انفجار نشانه‌سازی است که براساس آن، برداشت بسیاری از نویسندگان این است که ما در حال ورود به «جامعه اطلاعاتی هستیم». ( وبستر،1380،صص 52-53)



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/6:: 2:51 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

عصر فروپاشی : تشدید یا اصول اخلاقی

جنگ ویتنام یک مفهوم قوی، مستحکم و وسیعی را بوجود آورد، زیرا این جنگ موقعیت رقابتی عمیقی در آمریکا داشت که علیرغم پیروزی های نظامی آمریکا در همه جنگها، دراین درگیری محکوم به شکست شد. گشترش رویکرد سینمایی ویتنام به این قضیه زمان بر بوده است. زیرا معمولأ تفسیری انتزاعی که از حضور آمریکا در جنگ ارائه می دهد، توجه کمی به سالهای کنونی جنگ مبذول می دارد (مشهورترین فیلم تخیلی در این زمینه، "کلاه سبز ها" بود که فیلمی برجسته مربوط به جنگ جهانی دوم بود، اما به طرز نامناسبی با شرایط ویتنام جایگزین شد).

چند سال پس از پایان جنگ، در اواخر دهه 1970 موجی از فیلمها پدیدار شد تا جامعه را از مشکلات مهم و روانشناختی حاصل از جنگ حفظ نماید (بازگشت به خانه، شکارچی گوزن و عصر فروپاشی). تقریبا یک دهه بعد موج بعدی فیلم ها شروع به مواجهه با واقعیات تلخ جنگ نمودند که در اکثر موارد به تمام دوران جنگ مربوط می شد. این فیلمها تلاش می کردند تا ویتنام را آنگونه که هست به تصویر بکشند. عنوان یکی از این فیلم ها اثری بود از اولیور استون به نام "ارتش". فیلم‌های دیگر شامل: "تپه همبرگر" و "غلاف تمام فلزی" است. فیلم استون اولین فیلم سه بخشی بود. فیلم بعدی "متولد چهارم جولای" است که یکی از فیلم‌هایی است که به شکست سخت روز ارتش مربوظ می‌شود؛ در حالیکه قسمت پایانی "بهشت و زمین" به عنوان تنها تلاش آمریکا برای درک چیزی از جنگ ویتنام از بُعد ویتنامی محسوب می‌شود. فیلم‌های بعدی که در زمان خودش بی نظیر بود، "ما همه سرباز بودیم" نام دارد که در آن میل گیبسون یک افسر واقعی به نام کُل را به تصویر می کشد. هال مور، طبق گزارش خود تلاش می کند تجرب? موفقیت نظامی را به نمایش گذارد و توجه خاصی به تاثیر مرگ در خانواده می کند که این کار از طریق توجه به رفتار همسر مور و نقش وی در بیان نکاتی مختصر و کوتاه از مرگ به سایر بیوگان انجام می‌شود. این فیلم حافظ شرف و آبروی ارتش ویتنام است؛ بر خلاف همه فیلم‌های دیگر. همه آنها به روش خود مدتها فیلم‌های مشهوری در مورد جنگ جهانی دوم بودند، همانند فیلم معروف و کلاسیک "همه آرام در جبه? شرقی" که در مورد جنگ جهانی اول بود.

به هر حال هنگامی‌که فیلم‌هایی همچون "تپ? همبرگر" و "ارتش" ممکن است برخوردشان با گروهی کوچک که جنگ را تجربه کرده است به عنوان واقعیت جلوه کند، "عصر فروپاشی" در پوچی اش واقعی ترین است. در ویتنام به این فیلم به عنوان یک فیلم نگاه نمی‌شود بلکه به مثاب? یک بررسی سینمایی- فلسفی از ماهییت صرف جنگ بدان نگریسته می‌شود؛ اینکه جنگ چیست؟ و دامنه گستردگی آن تا کجاست؟

عصر فروپاشی، در کانون فیلم‌های جنگی جایگاهی خاص دارد، نه به خاطر اینکه این فیلم واقعیت انسانیت و قوت یک درگیری معمولی را اسیر می کند، نه به این علت که این فیلم قهرمانی های استثنایی توسط افراد و گروه‌های کوچک که از لحاظی در ماموریت های مهم و مشکل موفقیت هایی داشته را به نمایش می گذارد؛ و نه به این دلیل که جنبه های اجتماعی جنگ را به تصویر می کشد، بلکه این فیلم ادعا می کند که بهترین فیلم جنگی است که ماهیت جنگ را تا فراسوی قلمروهای گسترده ای حفظ می کند. به هر حال علیرغم ماموریت فرانسیس فورد به خلق فیلمی که هم تماشایی باشد و هم تحقیقی فلسفی در مورد اسطوره شناسی جنگ، این فیلم نتوانست اینگونه باشد.

فیلم فرانسیس فورد کاپولا تا حدی بر اساس رمان جوزف کنراد "دل تاریکی" است. این فیلم مربوط به آفریقاست که شامل سفریست به بالای رودخان? کنگو برای جستجوی تاجری به نام کورتز در این فیلم سفر به درون جنگل، ماموریتی ویژه است که توسط یک آمریکایی انجام می‌شود؛ کاپتان ویلارد که وظیف? یافتن سرهنگ کورتز در بالای رودخانه و درامتداد ساحل کمبودیا را بر عهده دارد. سرهنگی که عقل خود را از دست داده و جنگ را با اهداف و قوانین خود پیش می برد. ماموریت ویلارد پایان دادن به فرماندهی کورتز با جدیت هر چه تمام است. کورتز فرمانده گروه کوچکی از سربازان آمریکایی وفادار به خود است؛ همچنین رهبر مونتاگنارهای اصیل که قبیله ای محلی هستند و توسط خود او مسلح شدند. این گروه، کورتز را هنگامی که از معبد کمبیدان آنها را هدایت میکرد می پرستیدند. این فیلم سفر ویلارد به بالای رودخانه، به درون قلب این تاریکی دنبال می کند و شاهد دیوانگی های روبه افزایش آمریکا در جنگ ویتنام است. در این سفر ویلارد بیننده را به عنوان یک شاهد به دنبال خود می کشد، سفری که او را به تفسیر ماموریتش و مرحله ای که راه حل های کورتز به آنها جهت می دهد، نزدیک می کند؛ تفسیری بی چون و چرای کسانی که به او این ماموریت را دادند تا دوباره نظم را در جنگ برقرار سازد. ویلارد ماموریت خود را انجام می دهد، اما تجربه او را مجبور کرده است تا ماهیت جنگ و ماموریت را تفسیر کند و حتی شاید او را تغییر داده است. منابع مربوط به "دل تاریکی" و سفر به بالای رودخانه نشان می دهد که پیام این فیلم این است: فقدان روحی استعمارگران.

تم های اصلی فیلم شامل استعمارگری می‌شود که از اصل کنراد و مشکل اخلاقی آمریکایی ها، به علاو? ویژگی سرهنگ کورتز که عقل خود را ازدست داده است نشئت می گیرد. زایل شدن عقل کورتز نشان? فقدان آمریکا در جنگل جهانی و تلاش او برای جلوگیری از توسعه کمونیسم در ویتنام است. مشکل کورتز نمادیست برای سطح فکری کشور. سایر تفاسیر درون مایه دار، مذکر بودن و عقیم بودن از یک بُعد فمنیستی و اُدیس? هومر را شامل می‌شود. همچنین ارتباط با ادبیات و "دل تاریکی" کنراد، که فیلم از آن الهام می‌گیرد.به هر حال درک جنگ یک پدید? اجتماعیست که شامل مدیریت اجباری خشونت سرکوب شده توسط سازمان‌های اجتماعی مربوطه (نیروهای مسلح) می‌شود که در قلب فیلم قرار دارد. محرومیت، چه نژادی و چه قانونی نکت? مهم و کلیدی قضیه است: وقتی سیاست ها شرایط مختلفی بوجود می آورند که در آن نیروهای مرگبار و ویران کننده مجاز شناخته می‌شود، طبیعتأ در جامعه غیر مجاز و ممنوع است؛ این نکته اصلی قوانین و کنوانسون های محدود کنند? آزادی عمل برای اجرای مقاصد خشونت آمیز است که جنگ را تعریف می‌کند. این مفهوم قوانین جنگی است که تولید کنند? عقاید مربوط به جرائم جنگی است و این حد و مرزی است که جرائم جنگی را مشخص می کند و هر آنچه که در جنگ غیر قابل قبول است، به صرف همین واقعیت جنگ را تعریف می کند و آنرا از خشونت های اتفاقی یا حتی خشونت های عمدی مانند گانگسترها، جدا می کند. در هر حال همانطور که کارل وُن کِلزویت که از نظر تاریخی مشهورترین نویسند? جنگ است، اذعان می دارد، فشارهای سیاسی خاص در جنگ باعث افزایش تمایل به تشدید می‌شود. این نبردیست میان تشدید و محرومیت که معمولأ در جنگ و مخصوصأ در "عصر فروپاشی" سوالات مهمی را مطرح می‌سازد.

کورتز به پیروی از کلازویت معتقد است که جنگ نه تنها آزمایش استقامت است بلکه نبرد آرزوهاست. در همان هنگام که جستجو برای یافتن کورتز ما را به عمق جنگ و جنگل می کشاند و همچنین در امتداد اعتقاد به تشدیدی که کلازویت اذعان می دارد، به درون حوزه ای کشیده می شویم که مملو از خشونت است، اما به طرق زیادی این امر توسع? کامل و منطقی تصمیم به اعمال خشونت برای مقاصد سیاسی تلقی می‌شود. منطق خشونت که ناگهان در صحن? جنگ خود را نشان می دهد، به این معناست که هم محدودیت و هم هدف سیاسی از بین خواهد رفت. دیدگاه کورتز چندان هم زیبا نیست: او تعداد زیادی دست جدا شده از بدنهای تکه تکه شد? بچه هایی که نیروهای ویژه آمریکا آنها را به عنوان بخشی از قلب و ذهن فعالیت های مبارزاتی واکسینه کرده اند، دیده است. این دست ها توسط نیروهای ویتنام شمالی به عنوان تاکتیک تروریستی برای تضعیف آمریکا، از بدن جدا شده اند. کورتز با پیروی از عقید? کلاسیک سان تیزو، دشمن خود را شناخته است: "من .....به عقل و هوش او پی برده ام.... سپس من پی بردم که او از من قوی تر بود زیرا او می توانست این را تحمل کند، آنها هیولا نبودند، مرد بودند، گروه‌ها را هدایت می کردند...." اما اگر تشدید بدین طریق تا فراسوی محدودیت های مقاصد سیاسی و محرومیت های اخلاقی دنبال می‌شود، پس جنگ تمام می‌شود. در عوض، تبدیل به عصبانیت و خشونتی بی هدف، خشونتی همیشگی و خودخواهانه می‌شود که منبعی است برای وحشت کورتز.

در پایان، این فیلم جدا از اینکه تناسبی است برای شکست آمریکا در ویتنام بیش از هر چیز از ماهیت جنگ صحبت می کند- در گیری بین تشدید و اخلاق، در این درگیری محرومیت تشدید را محروم می کند اما با اجبار زیاد. فرار کردن از حدود و محدوده ای که جنگ نامیده می‌شود، راهیست برای از بین بردن فساد اخلاق و استفاد? مخرب از زور- پدیده ای اجتماعی که شامل استفاده از سازمان‌های خاص اجتماعی برای مدیریت خشونت های سرکوب شده جهت مقاصد سیاسی می‌شود. سازمان‌هایی که در آنها سیاست پیامدهای خاصی پدید می آورد که این امر به خاطر استفاده نادرست از اهدافی است که محدودیت های شرایط غیر نرمال را تعریف می کند.

نتیجه:

در مطالع? فیلم‌های مربوط به جنگ هدفی نهفته است. جدای از بررسی فیلم به صورت ادای حق مطلب، واضح است که این فیلم ها وسیل? مفیدی هستند برای تحقیق و پژوهش جنگ های خاص و جنبه های مختلف آنها، همانند رابط? کلی فیلم و جنگ. وقتی فیلمی در مورد جنگ یوگسلاوی از همان محدودیت‌هایی که به فیلم‌های دیگر اعمال شده می رنجد، بنابراین معلوم می‌شود که فیلم نقشی خاص در برخورد با خود پدید? جنگ یوگسلاوی دارد. این امر امکانات تحقیق و بررسی را فراهم می آورد. به طور تصادفی ممکن است همه اینها شانس مشارکت کردن و برقراری سازش و آشتی را در این زمینه فراهم آورد. به هر حال چه از طریق فیلم‌های تخیلی و چه فیلم‌های مستند، بررسی ویژگی، محصول و جزئیات خود جنگ و شرایط سیاسی و اجتماعی اش، مطالعه و فهم نبرد را تقویت می کند.

به هر حال با دوری از منابع قانونی و دست نوشته، امکان جستجوی بیشتر در مورد جزئیات نبرد یا علت و تاثیر اجتماعی یک درگیری خاص باید فراهم باشد. همانطور که نمایش عصر فروپاشی نشان می دهد، زمانی که احتمال صحت و درستی ممکن است اهمیت آموزشی و اکتشافی داشته باشد، می توان از طریق قدرت تصاویر متحرک به جستجوی ماهیت و ویژگی جنگهای خاص و معمولی پرداخت، که این امر قالبهای مفهومی استراتژی را در ارتباط با اهداف و معانی پی ریزی می کند. اگر محرومیت ها از بین روند، جنگ از بین می رود. زمانیکه این اتفاق بیفتد جریان تشدید به سمت فقدان روحی قلب تاریکی و به سمت فقدان بحرانی ابعاد در مقاصد سیاسی و فروپاشی پوچی و بی محتوایی هدایت می‌شود.

منابع:



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/6:: 2:50 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر


علیرغم گرایش به در نظر گرفتن فیلم در متن روابط بین الملل،توجه ناچیزی بر چگونگی فهم پدید? جنگ و صلح توسط منابع سینمایی، شده است. در تجزیه و تحلیل منصفانه فیلم چندین مزیت وجود دارد. اگر چه، فراتر از آن، این امر می تواند جهت آموزش و پژوهش جنگهای خاص و جنبه های آن مفید باشد، همانطوریکه معمولاً در رابط? فیلم و جنگ می تواند چنین باشد. این موضوع با اشاره به فیلم‌های مربوط به جنگ یوگسلاوی در سال 1990 به اثبات می رسد. با این حال، شرح جزئیات یک نبرد، علت و اثر اجتماعی یک درگیری خاص، تنها نقشی نیست که فیلم در جهت آموزش یا بررسی استراتژی می تواند ایفا کند. شرح جوهره و ویژگی واقعی یک جنگ خاص و ماهیت اصلی خود جنگ، از طریق قدرت تصویر متحرک رسانه امکان پذیر است. نشان دادن این مورد می تواند موضوعی باشد برای اثر "فرانسیس فورد کوپولا" تحت عنوان "عصر فروپاشی" که در آن کشمکش همیشگی بین اخلاق و تشدید نمایان است و قالب مفهومی استراتژی از نظر اهداف و معانی پی ریزی می‌شود. اگر کنترل ها برداشته شوند، جنگ نیز از جنگ بودنش دست بر می دارد. زمانیکه این اتفاق بیفتد، جریان تشدید به سمت کاهش بحران اهداف و چشم انداز سیاسی و از بین رفتن پوچی هدایت می‌شود.

مقدمه:

از زمان پیدایش فیلم، رابطه ای تنگاتنگ میان تصاویر متحرک و جنگ بوجود آمده است، بدون توجه به روشی که درآن عالم سینما، تلویزیون یا برخی از اشکال رسانه دیجیتال به آنها اشاره می‌شود. علیرغم این ارتباط و علیرغم رشد چشم گیر علاقه به مطالعات ارتباطات و رسانه در سطح مدرسه و بالاتر، در جایی که توجه ویژه ای به جنگ و فیلم شده است، تلاشهای ناچیزی در راستای نزدیک کردن این دو صورت گرفته است؛ به استثنای کتاب مصور تجملی، مطالعاتی راجع به انواع ویژ? فیلم در ارتباط با جنگ های خاص وجود داشته است. به عنوان مثال، جنگ جهانی دوم یا یک جنگ خاص: مثلا جنگ ویتنام. اگر چه حتی این حوز? پوشش، محدود و گاهی مطالعات توصیفی ضعیف، و گردآوری ها نابرابر است (البته به طور کامل- مطالعات وتحقیقات تنها به جنگ و اوضاع جامعه در دوران جنگ جهانی دوم مربوط می‌شوند و فیلم‌های جنگی آمریکا تاکنون فقط در مورد مطالعات سیستماتیک و جدی است). معمولأ تحقیقات یا به رابط? بین فیلم و تغییرات متن اجتماع مربوط می‌شوند، یا کنجکاوی های مربوط به تاریخ تولید فیلم. هنوز در بیشتر رشته ها توج? رو به افزایشی نسبت به فیلم وجود دارد، که شامل روابط بین الملل و مطالعه مربوط به جنگ و صلح می‌شود.

روزنام? به ظاهر تطبیقی "هزاره"، در سال 2006 یک بخش جذاب مربوط به فیلم را آغاز کرده که تفاسیری کوتاه از فیلم‌های انفرادی و ارتباطشان با مسائل بین المللی در بر دارد. در سال 2000 سازمان مطالعات جنگ در دانشکد? کینگز لندن یک دور? اصلاح شده برای برنامه تحقیقات جنگ در مقطع کارشناسی ارشد خود، در قالب 15 متن کلیدی ارائه کرده است. این یکی از مواردی است که به طور عمدی به عنوان مشخص? داستانی متن فیلم انتخاب شده است و روشی است برای نشان دادن اینکه تحقیق و بررسی راجع به ماهیت و ویژگی جنگ نباید منحصرأ منابع نوشته شده یا صرفأ از نظر تحلیلی و آکادمیک خالص باشند. هر چند، علیرغم این رویکردها، تمرکز ناچیزی بر چگونگی نقش منابع سینمایی بر فهم جنگ و صلح وجود داشته است (علیرغم روابط مشابه و قدیمی شاهکارهای ادبی چون "هنری پنجم" اثر شکسپیر و "جنگ و صلح" اثر تولستوی).

مطالع? تاثیر ناشناخته گزارشات پنهان جنگ بر فهم جنگ به صورت عام، یا درگیری های خاص مهم است. در اجرای چنین تحقیقاتی، بررسی وسعت و گستردگی ای که در آن گزارشات پنهان می توانند بوسیله تاثیرشان بر حقانیت و فهم در گیری هاو پروسه هایی مانند ساختمان صلح و آموزش استراتژی موثر باشند، ضروریست. پس بررسی رابطه و نقش فیلم در آموزش و پژوهش جنگ، در سطح وسیعی، برابر است با بازکردن راههای جدید به سمت تحقیق و مطالعه. حتی اگر در جایی، راههایی وجود داشته است، این راهها، به طور گسترده ای بوسیل? نویسندگانی درست شده است که گذشت? آنها در مطالعات فرهنگی یا رشته هایی از یک گروه، نسبت به مطالعات استراتژیک مدفون است. این وضعیت برقرار است حتی اگر مباحث عمومی قابل توجهی هم علیه تاثیر اخبار تلوزیون و هم مسائل جاری فیلم و مجموعه های مستند مربوط به این تحیقق، که معمولأ از تلویزیون پخش می‌شود، وجود داشته باشد.

تنها توجه واقعی که به چنین تحقیق شده است، در قلمرو تبلیغات است که در این زمینه کار فلیپ تیلور، محقق ارتباطات رسانه، قابل توجه است. تبلبغات حوزه مهمی است اما فقط قسمتهای محدودی از منشور را منعکس می کند، حتی با استراتژی ها وعملکردها در دور? کنونی، رابط? محدودی دارد. هرچند، جدای از این توجهات خاص و عیلرغم تمایلات روبه افزایش توجه زیاد به فیلم در حوز? تحقیق و آموزش، هنوز هم تردیدی وجود دارد که تماشای فیلم ها فقط کمی بیشتر از سرگرمی ها می توانند مفیدتر باشند. در واقع خصیص? مشاجره های جنگ، دلایل خوبی است برای فکر کردن به این موضوع که چرا و چگونه فیلم ممکن است راههای مفیدی برای فهم و بررسی ارائه نماید. البته در مناظرات، بحث های زیادی بر سر این است که چه کسی، نسبت به چه کسی، چه زمانی، به چه دلیلی عملی را انجام داده است و این موضوع با اندوه زیادی مورد توجه قرار گرفته است. در این شرایط آیا هدفی در جهت بررسی رابط? فیلم ها با جنگ می تواند وجود داشته باشد؟ گذشته از اینها، فیلم به خودی خود نمی تواند تامین کنند? یک روایت لزومأ واقعی از زندگی باشد. هدف این مقاله توجه به این مسئله و تشخیص ناشناخت? و بالقو? استفاده از فیلم، فراسوی مرز درونی مطالع? فیلم هاست. از آنجا که مدتهاست این موضوعات مشخص شده اند، روشهای مهمی وجود دارد که توسط آن فیلم می تواند درک و فهم شرایط اجتماعی و تاریخی خود را افزایش دهد. اگر چه مباحث بی شماری وجود دارند که معیاری برای مباحثه در مورد چگونگی برداشتهای ممکن ارائه می دهند؛ بنابراین تحقیق حاضر در نظر دارد تا برخی از ارزشهای آموزشی تجربی تصاویر متحرک را نشان دهد.

بنابراین من این کار را در سه مرحله انجام می دهم:
اولأ، توسط نظری اجمالی بر فیلم‌های جنگی و ارتباط و رویکردهای آنها نسبت به درک و فهم. ثانیأ، بوسیله بررسی راهی که بدان طریق نوعی تنوع اساسی در مطالعات تطبیقی مربوط به تحقیقات ادبی در حوز? سینما بتواند راهنمایی باشد هم برای مسائل مربوط به رسانه و هم در سطحی مهم تر، برای رویدادها و ویژگی های مختص درگیریهای خاص. در اینجا این امر با اشاره به جنگ یوگسلاوی در سال 1990 انجام می‌شود. در نهایت، توسط مروری بر اثر "فرانسیس فود کاپولا" تحت عنوان "عصر فروپاشی"، که به عنوان تحقیقی کلیدی و مهم در مورد ماهیت جنگ به حساب می آید نه فیلمی راجع به جنگ ویتنام بلکه رساله ای در مورد خود جنگ و کشمکشی ذاتی بین تشدید و اخلاق.

تصاویر متحرک و جنگ مدرن: نزاعی تفسیری بر فیلم

تصویر متحرک رسانه به سه طریق عمده در ارتباط با این تحقیق، یا حتی ادار? جنگ مهم و ضروری است. اولین راه، مشروعیت است. عنصری اساسی که موفقیت هایی را در جنگ واستراتژی کنونی تعیین می کند. مشرعیت، ترکیبی است از: اساس و شالوده، که انواع حقوقی، سیاسی و فرمایشی دارد. اجرا: سطحی که در آن بدون توجه به شالوده های عمل، شدت و اجبار می تواند موثر باشد. حمایت: درجه ای که جامع? مربوطه و حمایت اجتماعی موجود و مورد حمایت است، هم در مورد شالوده و هم اجرا (اگر چه حمایت همیشه تمایل دارد که به طور انتقاد آمیزی به چالش کشیده شود، اگر یکی یا هر دوی عناصر اولیه ناقص و نارسا باشند) مشروعیت عنصری حساس و مهم است، اما مشروعیت به طرز گسترده ای بوسیل? تاثیر سلاح کلیدی در دوران جنگ معاصر تعریف می‌شود: تصاویر: هنگامیکه این تصاویر از تصاویر واقعیت خبر صحیح تر باشند، منحصرأ خوب نیستند و به هیچ وجه قالب های داستانی تصویر غالب، بدون توجه به نوع تصویر متحرک، کاملأ مشابه نیستند.

بیان اهمیت تصاویر نسبت به مشروعیت، پنداشتن یک بیننده یا به عبارتی بهتر گروهی از آنان است. بسیاری از تحلیل ها به شیوه ای مربوط می شنود که بدان طریق گزارشات تصاویر متحرک، شرایطی را برای یک درگیری فراهم می آورند، درک آنرا زمانیکه جنگ در حال شروع شدن است، شکل می دهد یا تاثیر آنرا بر اساس خصیصه اش ترسیم می کند. درحالت خاص، روشی وجود داشته است که به وسیله آن تسهیل و تحریف، با تکرار و بازگویی ترکیب شده اند و مفهومی قوی، هم از حافظ? ملی هم عمومی و هم موارد دیگر بوجود می آورند.

هنگامیکه حافظ? ملی و عمومی می تواند به عنوان پدیده ای مجزا تلقی شود، در مورد کشورهای سابق یوگسلاوی، براین مطلب دلالت دارد که آنها با هم در حد وسیعی تلفیق شده اند. به دلیل پروسه های رسانه که ذکرش در بالا آمد، هر چند، زمانیکه این استراتژی ها به سمت ادغام و استحکام درک و فهم دلایل هدایت می‌شود و اجرای درگیری می تواند به صورت عطف به ماسبق مشخص شود، یک مبارزه طلبی بزرگ جهت تشخیص اسامی بوجود می آید که بدان طریق پیامدها را مورد خطاب قرار دهد. تاحدی دلیل این امر این است که هیچکدام از خروجی های رسانه یا برنامه نظام مند (سیستماتیک) عرض? رسانه نمی تواند تضمین شوند که تاثیر خاص مورد دلخواه را داشته باشند. بسیاری از مبارزات آموزشی، سیاسی یا بازاری مربوط به رسانه، شکست خورده اند، زمانی‌که تحقیق در مورد نبرد بیننده با اخبار تلوزیون و امنیت، یک الگوی متناسب را نشان می دهد.

مشکلات تضمین اینکه، یک مخاطب منظوری را که نویسنده در نظر دارد را خواهد فهمید، شبیه است به یافته‌های مربوط به تاثیرات نمایش خشونت در رسانه‌های جمعی گوناگون و عمدتأ بر جوامع معاصر شرقی. هنگامی‌که تحلیلی رضایت بخش، شیوع رو به افزایش تصاویر خشونت آمیز را در برخی مناطق ثابت کرده‌اند (مثل تلویزیون بچه‌ها)، نشان دادن پیامد‌های آن به طور قاطع و به مراتب مشکل ترخواهد بود. از یک سو، تحقیقی که عقیده دارد ارائه خشونت در سینما پرخاشگری را بوجود می آورد، ثابت کرده است که رفتارهای خشونت آمیز می تواند مورد تقلید و یادگیری قرار گیرند. از طرف دیگر، مطالعاتی که از نظریه های استحکام استفاده می کنند، به این امر دلالت می کنند که توصیف خشونت در سینما چیزهایی را تقویت می کند که مخاطبان به آن علاقه مند هستند. یعنی شخصی با تمایلات خشن، ممکن است بوسیل? تماشای اعمال خشونت آمیز، تقویت شود، اما زمانی‌که شخصی این تمایلات را ندارد، هیچ تلاشی برای انجام این اعمال از خود نشان نمی‌دهد.

علاوه بر استدلالهایی که بر این دیدگاه‌ها می‌شود، آداب و سنن زیادی مربوط به "دور? آریستوبل" وجود دارد که اذعان می دارد نشان دادن تصاویر خشونت آمیز می تواند مسهل و شفابخش باشد. در این شرایط، هیجانات شدید راهی برای خروج پیدا می کنند و وسوس? خشن بودن را به عنوان پیامد تماشای فیلم از بین می برند. این پدیده نتیج? این مطلب است که برخی از محققان مطالعات رسانه ای، همانند کسانی که در زمین? صلح و امنیت مطالعه می کنند، اذعان می کنند که رسانه می تواند تاثیرات مثبتی داشته باشد و نقشی را در مدیریت و جلوگیری از درگیری ها ایفا کند. استدلال آنان این است که اگر فیلم، هم درماهیت خود و هم بوسیله ضمیر خودآگاه خود وسیله‌ای باشد برای نشان دادن صلح به گروه‌ها، به عنوان بخشی از پروس? آشتی، بهتر می تواند با احساسات خصمان? آنها ارتباط برقرار کند واین احساسات را در جریان تماشا یا مباحث درمانی مربوط به تماشهای بعدی، زایل کند. در این موارد کانالهایی برای برقراری ارتباط در نظر گرفته شده اند که فرصت هایی جهت آموزش ارائه می کنند، امکاناتی را برای اطمینان و برداشت های متقابل فراهم می آورد، درگیری و نزاع را قالب بندی تعریف و تحلیل می کند و یک خروجی هیجانی و احساسی را فراهم می آورد که همه اینها تخلیه هیجانی نامیده می‌شوند.

مشکل از آنجا ناشی می شود که اکثر مطالب را موقعی می توان با اطمینان بیان کرد که برخی از افراد ممکن است به طریقی تحت تاثیر قرار گیرند و دیگران به طریقی متضاد، افرادی هم هستند که ممکن است هرگز تحت تاثیر قرار نگیرند. به هر حال زمانیکه برداشت خاصی صورت نمی گیرد، محیطی که نتایج تحقیقات در آن بدست آمده، به این امر دلالت دارد که فیلم، از هر نوع (با هر قصد و تفسیری که باشد) می تواند مسائلی را جهت توجه بیشتر پر رنگ تر سازد (حتی اگر لزومأ هیچ تعبیر خاصی را بوجود نیاورند). به همین دلیل است که آنها نقش برجسته سازی را ایفا می کنند. دو راه حل جدید که از این تحقیق بدست می آید، از این مسئله نشئت می گیرد که تماشای فیلم می تواند مسائلی را جهت بحث و بررسی بوجود آورد و اینکه، آنها می توانند تاثیراتی چند در خصوص تفسیر داشته باشند. به هر حال تعبیر برآورد کننده به سختی توسط پیچیدگی موضوع بدست می آید، همانند عکس العمل های گوناگون و ناشناخته. هر چند، فاکتورهای هم شکل ذکرشده در سطور بالا دلایلی را جهت بررسی تاثیر فیلم بر تفسیر درگیری بدست می دهد، باز هم مشکلاتی جهت تحقیق، جهت سنجیدن تاثیر متن روایی بر مخاطب (مانند هر نوع ارتباط دیگری) وجود دارد.

راه سومی که فیلم بوسیله آن می تواند به مطالعه جنگ بپردازد، کاربردش به عنوان وسیله ای برای بررسی و تفسیر است. یکی از مسائل کلیدی برای بسیاری از ناظران درگیری ها که در فیلم وجوددارد، این است که آیا فیلم ها یک تفسیر قابل اعتماد یا تحریفی ازحوادث کنونی دربردارند؟ گنجین? آثار و تحقیق های مربوط به مشکلات تفسیر و ماهیت و شرایط واقعیت، ممکن است تقریباً مشکلی به نظر آید که به روش تجربی ارزش دنبال کردن نداشته باشد. ممکن است چنین باشد که، بحث در مورد اخبار و پوشش رویداهای جاری یا فیلم‌های جنگی نسبت به صحت و درستی بازنمایی هر جنگی در زمان خود پوچ و پیش پا افتاده است. تحلیل موردی انچنین، ممکن است رضایت و نتایج چشمگیری درپی نداشته باشد.

به هر حال اگر فرض بر این است که بررسی جنگ برای مقاصد آکادمیک، و به انداز? خود ارزشمند است، صحت جزئیات می تواند مهم باشد. بررسی صحت جزئیات، همانند تفسیرهای کلی، ممکن است وسیله ای موثر برای بررسی ویژگی و ادار? جنگ باشد.

گذشته از حق تحلیل منصفان? فیلم، واضح است که این امر می تواند وسیله‌ای سودمند جهت آموزش و پژوهش جنگهای خاص و معمولی باشد. زمانی که پدید? نمایش جنگ محدودیت‌هایی داشته باشد، می تواند نقش خاصی در برخورد با پدید? نزاع داشته باشد. این امر امکان سوال و بررسی را در کنار درک و تبیین فراهم می کند. همچنین ممکن است گاهی چنین شانسی برای تخلی? هیجانی در اختیار نگذارد و فقط سازش را به آن اضافه نماید. بررسی اخبار تلوزیون و وقایع جاری، خصیص? خیالی بودن فیلم، مطالعه و درک درگیری را تقویت می کند که این کار نسبت به ویژگی، اجرا و جزئیات درگیری های خاص و شرایط اجتماعی و سیاسی آنها صورت می گیرد. قسمت پایانی این مقاله به این موضوع توجه می کند که چگونه فیلم می تواند جهت بررسی جنبه های یک درگیری خاص مورد استفاده قرار گیرد؛ و به طور کلی به بررسی ویژگی عمومی جنگ می‌پردازد.

جنگ یوگسلاوی بر روی پرده: تحریف یا اجرای قابل اعتماد؟

اگر چه جنگ یوگسلاوی به خودی خود موضوع بحث های مهمی بوده است، اما ممکن است عوامل اصلی جنگ، با کمی اقتدار بیان شده باشد. جنگ یوگسلاوی درگیری طرح های دولتی بود. هست? اصلی جنگ، استراتژی صربستان برای تعیین مرزهای جدید جهت استقرار صرب ها پس از فروپاشی کمونیسم و فدرال یوگسلاوی درابتدای دهه 1990 بود. هدف دولتهای دیگر گشترش قلمروها از زمان فروپاشی فدراسیون یوگسلاوی تا بدست گیری و حفظ استقلال توسط دولتهایی چون: اسلونیا، کرواسی، بوسنی و هرزگوین، مقدونیه و ایالت خود مختار کوزو، چیزی خلاف این موضوع بود (اگرچه کرواسی سیاستی را جهت اشغال بوسنی وهرزگوین اتخاذ کرد که انعکاسی از طرح صربستان بود).

این درگیری عمل "پاکسازی نژادی" بود. این استفاد? استراتژیک از کشتار دسته جمعی، قطع عضو، شکنجه، تجاوزبه عنف، از بین بردن هویت، تبعید و اعمال بیش از حد زور، شامل بمباران علیه شهروندان، به منظور ساخت قلمروهایی است که تمام اقلیت های نژادی از آن حذف شده باشند. هدف این اعمال، وقتی توسط خصومت های ملی- نژادی تکمیل شد، اطمینان از کنترل قلمرویست که در آن هیچ نوع مخالفت چریکی، تروریستی، سیاسی، ناشناخته و واقعی وجود ندارد. به طور خلاصه هدف، شکست دکترین مائو در مورد جنگ مردمی است: چریک همانند ماهی است در آب. هدف پاکسازی نژادی، از بین بردن آبیست که در آن ماهی مسلح و مقاوم بتواند شنا کند. این عمل توسط صرب ها به منزل? مشخص? اصلی استراتژیشان در درگیری ها به کار گرفته شد. اما این تنها توسط صرب ها اعمال نشد. این مدل هر چند به میزان کمتر، توسط دیگران مطرح شده بود. همین اعمال عمدی خشونت گسترده، علیه شهروندان برای مقاصد استراتژیک است که مجامع بین المللی را وادار کرد که در اروپا به وسلی? اقدامات نظامی و هم? توان خود دست به کار شود (نه فقط به خاطر حمایت ازحقوق بشر). شهروندانی که خود بخشی از گروه‌های نژادی بودند که اخراج آنها از قلمروشان یکی از اهداف استراتژی بود، تصمیم به عزیمت به آنسوی مرزهایی گرفتند که به نظر می رسید آنجا پذیرفته شوند. این عمل معیارهای مدنی و درون مرزی را نقص میکرد. همچنین قوانین جنگ را زیر پا می گذاشت. علاوه بر این، این امر مسئله ای بود که به درگیری اشاره داشت، یک تمایل مردمی بوجود آورد و باعث ایجاد مشاجره در مورد جنگ شد. برای برخی، واقعیت این بود که "پاکسازی نژادی" نتیج? تصمیمی آگاهانه بود و تشکیلات آن توسط خطابه ای راجع به "خصومت های دیرین"، خاطر? بالکان با خاطر? تاریخی، پنهان شده بود.

فیلمی که دقیقأ پاکسازی نژادی را به تصویر می کشد، "دایر? تمام"، اثر "آدما یرکنسویک" است. درابتدای فیلم، جوخ? کوچکی از سربازان صربی که کلاه کاسکت بر سر دارند، در حال حمله به روستایی دیده می‌شوند. شاید این یک عمل تروریستی همیشگی است که توسط چنین حمله های ممکنی ترغیب شده است. زمانیکه خشونت و کشتار همراه با چنین حمله هایی مستقیمأ در معرض نمایش قرار نمی گیرد، تصویر دو پسربچ? بازماند? جنگ که اجساد بزرگان و حیوانات را بیرون ازخانه ای که درآن ، زیر تخت پنهان شده اند مشاهده می کنند، خود نشان از یک صحن? مخوف دارد. فیلمی فلسفی تر که قصد دارد ماهیت وحشیان? پاکسازی نژادی توسط استریل را، تقریبا به شکلی انتزاعی نشان دهد، "فارو موزارک" اثر "جان لاک گودارک" است که به سالهای 1930 و 1940 اشاره دارد و کسانی را به تصویر می کشد که در حال حفر کردن قبرهای خود، آماج گلوگه قرار می‌گیرند.

زمانی‌که توصیف واقعی می تواند برای معرفی و بررسی جنگ مناسب باشد، این اختلافات و تضاد ها هستند که ممکن است اشتیاق بیشتری بوجود آورند. مثلأ آیا تفاوتی دارد که نام دختری که در فیلم "به سارایوو خوش آمدید " در قلب میخائیل ونیترباتم است، درزندگی نامه ای که منبع این فیلم است، تغییر کرده باشد (همان نام نباشد)؟ دراین فیلم یک دختر مسلمان، امیرا، توسط روزنامه نگاری به خارج از سارایوو قاچاق می‌شود. اما او پس از مدت کوتاهی، دیگر آن دختری نیست که زمانی برای کتاب میخائیل نیکلسون "داستان ناتاشا" عنوانی پیدا می کند. کاملأ واضح است که این تغییر اهداف سازندگان فیلم را منعکس می کند "هم تمرکز بر بدبختی مسلمانان درنبرد باصرب ها و هم فراهم کردن اطلاعاتی قابل فهم برای مخاطبان شرقی مبنی براینکه این فیلم جهت بسیج کردن نیروها ساخته شده است". در همان زمان این فیلم، کمکی بود به هضم این واقعیت که هم صربها و هم بچه هایی از سایر نژادها، همچون بزرگسالان، گرفتار جریان سارایوو بودند. در این شرایط، استفاده آشکار از فیلم در مطالعات مربوط به جنگ یوگسلاوی از یک سو، تعیین امکان تسهیل و زمینه سازی واز سوی دیگر برجسته کردن پیچیدگی ها و واقعیت موجود است.

به هر حال این در قلمرو تجربه است که جنگ یوگسلاوی، مانند سایر جنگها، بیشترین طنین را بر روی پرده به دست می آورد. "به سارایوو خوش آمدید" از آداب قدیمی و پر سابق? آن روزنامه نگار غریبه، به عنوان وسیله ای جهت نزدیک شدن به جنگ استفاده می کند. این فیلم علیرغم وفاداری ها و تمایلاتش به توجه به مردم سارایوو، در مقایسه با آثاری چون: "بیگان? سازگار": از آلفرد هیچکاک، "سال پر مخاطر? زندگی"، از پیتر ویر، "مناطق مرگبار" از رولاند جف. از طرف دیگر، ریجان دراگویس در اثر خود با نام "روستای زیبا، معشوق? زیبا" یکی از بهترین فیلم‌های جنگی را خلق نموده است. بر پای? شرایط حقیقی و پیروی از روش نظامیان درگیر در جنگ، این فیلم از فرصت و تکنیک برای بازکردن راهی استفاده می کند که در آن هر عضو نظامی صرب، در تونلی گرفتار است که توسط همتای مسلمانش محاصره شده است. اینها همه بخشی از جنگ است. این فیلم بیشتر از همه نشان می دهد که چطور میلان، فرمانده دست? نظامیان و دوست مسلمان و صمیمی اش لیل در دو طرف تونل مقابل هم قرار می‌گیرند. به طور ضمنی در طول راه برخی از اسرار جنگ فاش شد و فقط با یک اشاره سر، به نظر می رسید این مشکل از جانب بلگراد رفع شود. به عنوان مثال یکی از افراد این دسته نظامی، در حالی مشاهده می‌شود که برای پیوستن به ارتش از روی پلی در بلگراد به پشت یکی از ماشینهای حاوی سربازان می پرد تا در جنگ شرکت نماید. هر چند نکته ای از این صحنه برداشت نمی‌شود، اما این پشتوانه ای قویست برای این عقیده که جنگ در بوسنی در وهل? اول فرصتی برای درگیری نفرت های نژادی نیست، بلکه آمیزه ای است از امکان های دیگر. شاید برجسته ترین و مشهورترین روشی که به آن وسیله فیلم حلق? اتصال بلگراد را به نمایش می گذارد، در آکادمی نظام پرشکی در بلگراد صورت می گیرد. نقش بلگراد و ارتش آن به کمک اطلاعاتی که سازندگان فیلم از ارتش یوگسلاوی دریافت کرده اند، تکمیل می گردد. بنابراین فیلم نقش بلگراد را به طرز نامحسوسی درست و بجا تلقی می کند. اما با تمرکز بر دست? نظامیان صرب می توان پی برد که سازندگان فیلم صرفأ ساخت فیلم در بلگراد را تسهیل نکرده اند بلکه راهی برای انتقاد نیز باز کرده اند.

اما بدون توجه به دسته نظامیان دراگجویس و تیمش نقش مهمی برای فیلم‌های جنگی پدید آوردند که این کار از طریق توجه به سرنوشت افرادی صورت می گیرد که در همه ارتشهای دنیا برای نجات یکدیگر می جنگند.

شاید بحث انگیزترین فیلم از نظر صحت و درستی، فیلم "زیر زمین" از اِمیر کاستاریکا باشد که سه دوره را در بر دارد: جنگ جهانی دوم، جنگ سرد و جنگ یوگسلاوی در سال 1990. به مجض شروع فیلم در اوایل جنگ جهانی دوم، باغ وحش بلگراد بمباران می‌شود و شهر ویران می گردد، درحالیکه نازی ها با استقبال وارد شهر ماریبور در اسلونیا و زاگرب در کرواسی می‌شوند. چیدمان اینچنینی آروشیو فیلم‌های کوتاه در نگاه اول درست و ریا کارانه است: درست است به خاطر اینکه اندازه فیلم‌های کوتاه معتبر و موثق است در حالی که سایر قطعات فیلم‌های کوتاه در فیلم زیر زمین جعلی و کامپیوتری اند، اگر چه از نظر جزئیات به مخاطب نه این اجازه را می دهد که بداند ماریبور عمدتأ یک شهر نژادی در اسلونیاست و نه اینکه اسلاوها در نقاط دیگر اسلونیا از اشغال و تصرف استقبال نکردند و نه اینکه آیا این جنگ در مناطقی از صربستان به کمک آلمانها روشن شده است.

به زعم دایانا ایوردانوا، ممکن بود این مسئله از نظر متخصصان یوگسلاوی مشکلی مبهم و کوته نظرانه باشد؛ متخصصانی که تهمت های زیادی زده اند که این فیلم یک تبلیغ است، زیرا توسط کسانی مشاهده می‌شود که آگاهی مربوطه را دارند. به هر حال مفهوم سیاسی آن سه بعد دارد: اولأ این مسائل صرف نظر از هدفی که تیلور بیان می کند، فیلم را جهت تبلیغات مناسب و برای بلگراد مطلوب می داند. دوم اینکه، توجه به آنسوی ویژگی اساسی فیلم نشان می دهد که "زیر زمین" دقیقأ مقاصد رژیم بلگراد را دنبال می کند و به مثاب? تبلیغاتی است که توسط منابع مالی بلگراد و همکاری سرویس امنیتی صربستان تامین می‌شود. رئیس این سرویس و برخی از همکارانش این فیلم را در فستیوال فیلم کن در سال 1995 به نمایش گذاشتند که جایزه طلایی را از آن خود ساخت و نهایتأ اینکه، این فیلم نقش تبلیغی را بازی می کند که در نگاه اول آشکار نیست، زیرا تفسیری از درگیری ارائه می دهد که به مثابه واکنش منفی تاریخ نمود می کند؛ زیرا این فیلم بر روابط تاریخی، فرهنگی و بی نظمی تاکید می کند که به تقویت سردرگمی در بین شاهدانی که خارج از جهان هستند کمک می کند. این فیلم به عنوان یک تبلیغ عمل می کند و این برچسب مناسب است، نه به این دلیل که هدف صربستان از جنگ را ستایش می کند، بلکه به این دلیل که این نوع فیلم دیدگاه صریح دلایل کنونی جنگ را پنهان می کند. از چشم انداز بلگراد، فیلم موثر است زیرا ممکن است به طرز صحیحی توسط بینندگان تفسیر شود و از درک آشکار و صریح در خارج از جهان جلوگیری می‌شود. بنابراین از نظر آموزشی، فاید? "زیرزمین" در این است که وسیله ای است برای گشودن این نکته ها و ارتباطشان با این مسائل.

جایی که فیلم می تواند موثرترین و قوی ترین نقش را از نظر ثبت و بررسی جزئیات و حوادث ایفا کند به آن سوی قلمرو فیلم‌های تخیلی کشیده می‌شود، که شامل نمونه هایی است که تا کنون به آن پرداخته نشده است. ارائ? اسناد (خواه فیلم‌های تک قسمتی خواه به صورت سریال) ممکن است مهم باشند. نمونه ای کلیدی و مهم در این مورد، فیلم اضمحلال یوگسلاوی است. این سریال 6 قسمتی گنجینه ارزشمندی است. روشی که در تحقیق از آن استفاده می‌شود، فیلم سازی و تولید است که از کنار هم قرار دادن بازیگر اصلی فیلم با بازیگر دیگر جریانی روایی آفریده می‌شود که در آن جزئیات طوری به نمایش در می آیند که به طریقی دیگر ممکن نیست. "اضمحلال یوگسلاوی" علیرغم چهر? تخیلی فیلم‌هایی که در بالا مورد بحث قرار گرفت، می تواند جهتباز کردن بحث استراتژی مورد استفاده قرار گیرد. در این مورد مثال مهمی که می توان زد مربوط به اولین روز درگیری مسلحانه در اسلونیاست. هر زمان که فیلم خود نمی تواند در هر سکانس استراتژی را به تصویر بکشد، این استراتژی از طریق جستجوی اهمیت مدیریت رسانه به عنوان بخشی از استراتژی مکمل اسلونیا مورد استفاده قرار می گیرد. این فیلم نشان می دهد، فرماندهان ارتش مردمی یوگسلاوی درحال مذاکره با اسلونیا چنین می انگارند که درگیری مسلحانه ای صورت نخواهد گرفت؛ همچنین آنچه را که به نظر می رسید در جنگ به عنوان سلاح های هوایی باشد، تشریح می کند.

فاجعه، سقوط هلی کوپتر از فراز پایتخت اسلونیا، لیوبلی جانا، هنگام غروب روز بیست هفتم ژوئن سال 1991 را نیز شامل می‌شود؛ آنگاه فیلم شیو? پخش خبر این حادثه را در اخبار سراسر اروپا، به نمایش می گذارد. پیام این بود: اسلونیای کوچک شجاع در حال دفاع از خود در برابر ارتش کمونیست صربستان است. واقعیت این بود که سقوط هلی کوپتر در لحظه ای که این رویداد تیتر اول مهمترین روزنامه های عصر در سراسر اروپا را شکل می داد، با استراتژی صربستان جهت برانگیختن ارتش به طرزی همخوانی داست. هدف دیگر، بیان خبر موفقیت ها از طریق مرکز مدیریت رسانه بود که به طرز ماهرانه ای اداره می‌شد. این مرکز در کانکار جودم، مستقر است. در این مرکز وزیر ارتباطات، جلکو کاسین، بخشی از واقعیات را به روزنامه نگاران گفت که بعدأ روزنامه نگاران آنرا به طریق زیباتری جلوه دادند و اخباری را منعکس کردند که در حقیقت گفته های کاسین نبود. بنابراین در این مورد فیلم استراتژی یا جنبه ای از آن را به تصویر نمی کشد بلکه بخشی از قسمت حیاتی خود استراتژی را تشریح می کند. این مطلب سودمندی خود را به عنوان وسیله ای برای بررسی جنگ تقویت می کند.

 



کلمات کلیدی :
<   <<   6   7   8      >
آخرین مطالب