دانش، ثمره حکمت است و درستی ازشاخه های آن . [امام علی علیه السلام]
تاریخ : 93/7/28:: 9:46 صبح
نویسنده : کشتکار
() نظر

موسیقی نیز مانند سایر ابزارها می‌تواند مورد سوءاستفاده قرارگیرد و به ابزار ضدفرهنگی تبدیل شود اما موسیقی اصیل به ویژه موسیقی مقامی و محلی اقوام هرگز به ابتذال کشیده نمی‌شود زیرا ماهیت آن سرشار از اصالت و ارزش است. آنگونه که موسیقی هر قوم تبلور فرهنگ اصیل و روحیه هنرمندانه آن قوم محسوب می‌شود و تعصب مثبتِ قومیِ هنرمندان، مانع از کشاندن آن به ابتذال می‌شود.

موسیقی یکی از شاخه‌ها و رشته‌های هنر است و هنر حد و مرزی نمی‌شناسد؛ موسیقی پیام آرامش است و صلح و دوستی را بین ملت‌ها و اقوام به ارمغان می‌آورد زیرا درک و حس موسیقی محدود به زبان، نژاد و مذهب خاص در دنیا نیست بلکه درک احساسات انسانی است و تا مرز بشریت در جهان امتداد دارد از این رو که نیاز انسان به موسیقی محدود نیست بلکه فراگیر است و همه انسان‌ها به موسیقی نیاز دارند. موسیقی به ویژه موسیقی اصیل و موسیقی آقوام نه تنها برای خودشان بلکه برای همه انسان‌ها آرام‌بخش است و آگر با لباس و پوشش آن قوم آمیخته شود جذابیت دارد.

 

1ـایجاد جرات وجسارت:که به وسیله ی موسیقی درمانی و تداعی آواهایی که برای ما آشنا هستند و از آن ها خاطره ی خوبی داریم. بدین وسیله این جرات در فرد ایجاد میشود و باعث کاهش اضطراب او در مواقع بحران میشود.برای مثال افرادی که در ارتباط با جنس مخالف دچار مشکل هستند می توانند از آن برای بهبود ارتباط خود استفاده کنند.

 

2ـتشدید استعدادهای روحانی:((هنر از طریق هم حسی و تقویت اشتراک احساسی موجب همبستگی اجتماعی شود)).به دلیل اینکه گوش به قلب و ضمیر باطن بسیار نزدیک است?پس موسیقی می تواند بر روح انسان تاثیر بگذارد و عواطف و احساسات او را تقویت کند.پس به این ترتیب حس وجدانی انسانی وسعت میابد و میل به هم دردی را بیشتر می کند.واین تقویت عواطف و لطافت احساسات باعث میشود که انسان بتواند با طبیعت هم ارتباط برقرار کند و آن را بهتر درک کند.

 

3ـبیان احساسات:میدونید که موسیقی یک نوع زبان است.زبانی بسیار زیبا و گیرا.پس موسیقی خود وسیله ای برای برقراری ارتباطات می باشد.احساسات? خشونت?عشق?شکوه وشکایت و........را می شود به وسیله ی موسیقی بیان کرد.

 

4ـبرقراری ارتباطات اجتماعی:خود نواختن موسیقی در گروه ها می تواند علتی برای برقراری ارتباطات با دیگران باشد.حتی این قضیه میتواند به افراد خجالتی وگوشه گیر کمک کند و آن ها را به ارتباط با دیگران تحریک کند.برای مثال رقص و موسیقی کردی که به صورت جمعی است میتواند فرد را وارد جمع کند و او را از گوشه گیری برهاند.پس با وارد کردن فرد به جامعه و دادن اعتماد به نفس به او به وسیله ی موسیقی می تواند کمک کند.

 

اما خود ارتباطات هم تاثیرات فراوانی بر موسیقی دارد.محیط و ارتباطات میان مردم و ملت ها باعث به وجود آمدن انواع موسیقی ها می شود.به عنوان مثال درمیان کرد ها ارتباط جنگی آنها با ملت های دیگر در طول زمان طولانی باعث به وجود آمدن یک نوع موسیقی و رقص کردی شده که ذاتا از همان جنگ به وجود آمده.یا به عنوان مثال موسیقیدانی که سبک مخصوص به خودش را دارد بعد از آنکه در زندگی اش با چیز جدیدی برخور کرد((به عنوان مثال پیدا شدن یک عشق در زندگی او که باعث تغیر سبک او به رومانتیک میشود.یا برای مثال ارتباط او با فرد دیگر از یک فرهنگ کاملا متفاوت با او و تغیر سبکش به سبک آن فرد)) بر او تاثیر میگذارد و او را دچار تغیر میکند.



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/26:: 11:45 صبح
نویسنده : کشتکار
() نظر

 

به نام آنکه جان را فکرت آموخت

 

جلسه سوم: یک تجربه نوآورانه برای تدریس در کلاس

در زمانه ای که دانشجویان برای اندیشیدن، تمیز و تشخیص دادن مسائل و موضو عات مشکل دارند، این اندیشه پدید می آید که در سنین پایین تر باید اندیشیدن و فکر کردن را به دانش آموزان آموخت. 

چه خوش گفت دکتر شریعتی که " من سپاسگزارم معلمی هستم که به من اندیشیدن بیاموزد، نه اندیشه ها را." و من هم از همان اولین روزهای حضورم در این جایگاه، در پی آموزه هایی بودم که بتوانم هم خودم فلسفه ورزی کنم و هم هنر فلسفیدن و هرچه بهتر اندیشیدن را به دانش اموزان اینده ام بیاموزانم. 

در کلاس درس من روزهایی هم هست که روی تکه فرشی به صورت حلقه می نشینیم و داستان هایی را برای  دانش اموزانم می خوانم و پس از هر تیکه ای از داستان، نظرات و استدلال های دانش اموزانم را می شنوم ، از آنان می پرسم اگر انها بجای قهرمان داستان بودند چه می کردند؟ کجای داستان را دوست داشتند؟ و ... .

روزهایی هم هست که با هم انیمیشن می بینیم و می خندیم به کارهای غلط "پت و مت" .تا بچه ها از طریق دیدن راه های غلط "پت ومت "روش های درست و صحیح را بیاموزند. شاید هم روزی کلاه قرمزی ببینیم یا ای کی یو سان ببینیم تا از این طریق دانش آموزان اندیشه ورزی را بیاموزند. مثلا اگر روزی جامعه به بن بست رسید، او چه  می اندیشد برای برون رفت از مشکلات.

روزهایی هم هست که برای انتقال برخی مفاهیم نمایش اجرا میکنیم .مثلا نمایش عروسکی.

خیال می کنیم که یک سانت قد داریم و سوار کرم شدیم و به مدرسه آمدیم، با تار عنکبوت طنابی درست  کردیم برای تاب بازی های مان. با حلزون ها صحبت کردیم و پرسیدیم که سخت شان نیست که خانه شان را بر پشتشان حمل می کنند. سری به خانه مورچه ها هم می زنیم و...

از این طریق هم می توان "قوه ی تخیل "و نه توهم ، بلکه تخیلشان را تقویت کنیم و مفاهیم علوم و... با شیوه ی مطبوع دانش اموزان به انان  بیاموزیم.

روزهایی هم هست که... 

پ.ن : برای آموختن بهترین ها و برترین روش های تدریس بی تابم و در پی یادگیری بیشتر.

برای معلم خوب شدنم، نیازمند آموزه ها و تجربه های همه استادان و دوستان بزرگوار هستم ، ما را از لطف خود بهره مند سازید استاد عزیز.

بر روزگار خوش.

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس

که دراز است ره مقصد و نو سفرم.



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/26:: 11:42 صبح
نویسنده : کشتکار
() نظر

چه افرادی تلقین پذیری بیشتری دارند؟

همه انسانها به یک اندازه تلقین پذیر نیستند.علت آن به عوامل ارثی و ویژگیهای شخصیتی و نیز میزان سلامت روانی آنها وابسته است.میتوان با تمریناتی تلقین پذیری افراد را افزایش داد.حتی شغل ما در میزان تلقین پذیری ما اثر گذار است.مثلا مشاغلی که در آن فرد بی چون و چرا باید اطاعت کند مثل مشاغل نظامی،میزان تلقین پذیری را در آن افراد افزایش میدهد.همنطور مشاغلی که در آن تخیل و تجسم سازی نقش زیادی دارد مثل مشاغل هنری،میزان تلقین پذیری و یا هیپنوز پذیری را افزایش میدهد.

-چه افرادی تلقین پذیری  یا هیپنوز پذیری بیشتری دارند؟

1-افرادی که مشاغل هنری دارند.

2-افرادی که دارای تخیل و تجسم سازی ذهنی قویتری هستند.

3-افرادی که مشاغل نظامی دارند.

3-افراد مذهبی و دارای روحیه معنوی و عرفانی.

4-افرادی که مدتی طولانی تمرین های یوگا، مدی تیشن ، تن آرامی  و مانند آن داشته اند.

5-افراد دارای شخصیت سالم و فاقد بیماریهای روانی شدید.

6-افراد باهوش.(البته نیاز به هوش بالا نیست ،حد اقل باید دارای یک هوشبهر متوسط باشند).

-برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به کتاب اینجانب(هیپنوتیزم در رواندرمانی-دکتر جعفر دارابی).

 



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/26:: 11:36 صبح
نویسنده : کشتکار
() نظر

مثلا" ابتدا کار گر بوده و بعد کارمند شده و یا کارمندی را رها کرده و به نظامی گری روی آورده و یا این که از نظام استعفا داده و تجار شده و یا این که کار تجاری را دوست نداشته و سر از شعر و یا نویسندگی در آورده است . البته به اشکال دیگر نیز تنوع طلبی در شغل ظاهر می گرد . یعنی فر د در همان شغل خود تنوع و مقوله ی چند گونه اندیشی را ایجاد می کند و این مهم نیز بدین خاطر است که فرد مذکور با استعداد و نبوغ ویژ ه ای که دارد ، توانایی اینگونه تغییر و تحول را در شغل به انجام می رساند . بنابراین تنوع طلبی در شغل می تواند از شغلی به شغل دیگری باشد و یا اینکه می تواند در یک شغل اتفاق بیفتد که در هر دو حالت استعداد و نبوغ فرد بسیار اساسی و موثر است . تنوع طلبی در هنر نیز می تواند به همین صورت باشد . یعنی یک نقاش می تواند در همان دنیای نقاشی خود دست به تنوع و تطور بزند و یا اینکه بارها اتفاق افتاده که یک هنرمند علاوه بر این که یک نقاش بوده ، هنر شعر و یا نویسندگی و موسیقی را نیز انتخاب نموده و در این رشته ها نیزموفق بوده است . به مانند سهراب سپهری که توانست هم در نقاشی مهارت یابد و هم این که یک شاعر خوب بشود و یا دکتر حسابی که در اغلب زمینه های هنری توانست موفق باشد . دکتر حسابی با این که پدر فیزیک ایران لقب گرفت ولی در رشته های متفاوت در حوزه ی هنر نیز ، بسیار موفق ظاهر شد . بنابراین تنوع طلبی هم می تواند در امور اجتماعی رخ دهد و هم این که می تواند در علم و دانش و هنر اتفاق بیفتد و همان طور که ذکر آن رفت در اشکال مختلف نیز ایجاد می گردد. نکته ی دیگر این که می توان گفت گزینه ای بنام تنوع طلبی در همه ی حوزه های اجتماعی اتفاق می افتد و البته به دو زیر شاخه منقسم می شود . نخست تنوع طلبی مثبت و مفید فایده ی اجتماع و در ثانی تنوع طلبی منفی است که البته پیامدهای آن نیز خوشایند نیست . ولی در گزینه ی اول آنچه که بر صحت و سقم تنوع طلبی مثبت مهر تایید می زند ، می تواند تنوع طلبی ای باشد که بر اساس و ریل ظرف و مظروف در حرکت است . به بیانی دیگر هر تنوع طلبی ای می تواند مفید باشد به شرطی که ظرف و مظروف مساوی باشند . یعنی اگر توانایی فرد به اندازه ی امور انتخابی نباشد طبعا" این نوع حرکت را نمی توان تنوع طلبی تلقی نمود . بنابراین اگر در این دایره خارج گردد ، دیگر نمی توان از آن به عنوان یک نوع تنوع طلبی مثبت یاد کرد . پس فرد تنوع طلب به کسی می گویند که بتواند از این نوع تنوع طلبی با توانایی لازمی که دارد لذت ببرد و این لذت نیز مانا باشد و نه مقطعی ، که اگر بدین صورت نباشد ، از چنین تنوع طلبی ای نمی توان به عنوان مقوله ای مثبت استنباط کرد . نکته ی دیگر تنوع طلبی منفی است . همانطور که مطلعید در جامعه ما با چنین تنوع طلبی هایی زیاد برخورد داریم و یا به بیانی کم نیستند چنین تنوع طلبی هایی که البته پیامد آنها نیز دامنگیر خود فاعل است . به عنوان مثال تنوع در ازدواج بصورت موقت و یا غیر مشروع از این دسته اند . به نظر می آید انسان هر چه قدر هم نیاز به تنوع در زمینه های مختلف را خواهان باشد باز از دید قانون دنیا این مسئله مقبول نیست ، چراکه دو مقوله ی عدالت و انسان محوری مهمترین عوامل در جهت تقابل با این نوع دیدگاه هستند . بنابراین ما تا اندازه ای که افراط نباشد در امور اجتماعی می توانیم تنوع به خرج دهیم و اگر تنوع طلبی ما باعث ضرر و خسران رساندن به جامعه و حیثیت و شخصیت انسانی افراد و حقوق اجتماعی آنها گردد ، این نوع تنوع طلبی نمی تواند از نوع سالم و آموزنده به حساب آید . لذا آنانکه د رانتخاب همسر و یا تشدید غریزه و شهوت خود دست به هر کاری می زنند ، این حرکات و رفتار حرکاتی درست و قابل فهم و تامل نیستند . چرا که انسان هر چه قدر در تنوع طلبی منفی بکوشد ، پیامدهای آن نیز نتیجه ای عقیم و سقیم را به جامعه تزریق می کند . و یا تنوع طلبی در حوزه ی اعتیاد که به صورت پلکانی صورت می گیرد . یعنی ابتدا فرد معتاد سیگار می شود و بعد به سمت حشیش رفته و بعد از ان چون این مواد نیز او را ارضا و شاد نمی کند تریاک را بر می گزیند و بعد از تریاک نیز به سمت هرو ئین و کراک و کریستال و شیشه و دیگر مواد مضر و کشنده و مخرب روی می آورد . لذا در چنین تنوع طلبی ای که فرد گام به گام جان خود را فدا می کند ، پیامد ی جز پوچ گرایی و منفی بافی را نمی توان دریافت . نکته ی دیگر تنوع طلبی در امور زندگی است به طوری که با تحقیق و مصاحبه از افراد و خانواده ها این مهم مسجل گردیده است . چه این که در خیلی از خانواده ها ما با نوع لباس و مدل ماشین و خانه و البته اثاثیه ی خانه که مدام در تغییر و تحول است ، برخورد داریم . نگارنده به عنوان یک روزنامه نگار دریافته ام که برخی از خانواده ها هفته به هفته کت و شلوار خود را عوض می کنند و یا اثاثیه ی خانه را فروخته و اثاث دیگری را جایگزین آن می کنند و یا این که مدل ماشین خود را هم به همین منوال تغییر می دهند .. یعنی فرد هر هفته ماشین خود را با یک مدلا با لاتر معاوضه می کند . بنابراین اگر چه از این نوع تیپ آدم ها باید به عنوان بلند پرواز یاد کرد و البته بلند پرواز ی نیز از مقولات روانشناسی به شمار می رود . ولی با این تفاصیل هم نمی توان با نوع دیدگاه و طرز تفکر و رفتار اینگونه افراد برخورد داشت ، چرا که این نوع افراد همانطور که ذکر آن رفت ، شخصیتی تعریف شده دارند و ذاتا" با این نوع رفتار و منش ها سازگارند . مهمتر این که تنوع طلبی در هر برهه ای از زمان می تواند جایگاه خاص خود را داشته باشد ، به شرطی که این تنوع طلبی به رنج و مشقت و ندامت مبدل نگردد . به تعبیری تنوع طلب باشیم ، به شرطی که به آرامش و منویات سالم زندگی ما لطمه ای وارد نشود . تنوع طلب باشیم ، ولی در جهت بهبود و پویایی شخصیت خویش و ساختن فرهنگ و هنر جامعه . تنوع طلب باشیم ، به شرطی که این تنوع طلبی جهت لازم را به ما مبنی بر پیدایی خویش بدهد . و اما تکرار گزینی که دقیقا" نقطه ی مقابل تنوع طلبی به شمار می رود . همانطور که ذکر آن رفت ، تکرار گزینی می تواند به معنی چیزی باشد که ما این چیز را مدام تکرار می کنیم . بنابراین مهمترین مسئله که در گزینه ی تکرار گزینی نهفته است ، فرهنگی به نام دگم بودن است که ما را در جهت رسیدن به اهداف و آرزوهای با لاتر وا می دارد . تکرار گزینی حتا اگر در ابتدا یک انتخاب درست هم باشد و ما به این انتخاب پر و بال هم بدهیم ، لذا نباید خود را در یک محدوده حبس نماییم . چه این که بشر موجودی آزاد و مختار بوده و همیشه دوست دارد در تکاپو و ابتکار باشد . به عنوان مثال می توان تکرار گزینی را در دو حالت مشاهده کرد . نخست تکرار گزینی ای که بر اساس اصول و قواعدی خلق شده در حرکت بوده ، یعنی فرد از همان معیار خلق شده تبعیت می کند که در این نوع تکرار گزینی نیز مسئله ی تقلید هم بسیار مدخل و سرنوشت ساز است . به بیانی هر آنچه را که ما انتخاب می کنیم ، دقیقا" تقلیدی است که مال خود ما هم نمی تواند باشد . که در این زمینه می توان گفت :ما باید خود خود را بدست اوریم و نه سعدی یا حافظ شویم . نکته ی دوم تکرار گزینی ای می باشد که خود فرد همین چیز را خلق کرده است ولی به جای اینکه به دنبال خلق چیزهای دیگری هم باشد ، دائما" همین دستاورد را تکرار می کند . لذا در این شرایط هم اگر چه گامهایی را به جلو برداشته ایم ، اما به جای پویایی خویش در ابعاد مختلف ، در ایستایی خود کوشیده ایم . سئوال دیگر این است که آیا تکرار گزینی می تواند در زندگی به عنوان یک الگو ی سازنده و فرارونده باشد : که بایستی گفت البته خیلی از ابتکارات صاحب نظران به عنوان یک الگو مدنظر ماست ولی با این که به ما جهت می دهند ، طبعا" در جهت پویایی و بالندگی افکار و اندیشه های ما نیاز به فر ایندی فرارونده احساس میشود که اغلب در قالب دایره ای فرا بخش مد نظر است . به بیانی هر الگویی می تواند سازنده و جهت گیرنده باشد ، ولی بر اساس اختلاف سلایق و زمان و حتا مکان ، در اغلب موارد فرارونده تلقی نمی شود . با این تعابیر می توان اذعان داشت که تکرار گزینی یک متد جهت دهنده بوده و نه یک پروسه ی فرارونده . یک پارادایم سازنده است ولی نمی تواند یک فرایند منتج برای خویشتن خویش باشد . می تواند یک چراغ هدایت گر باشد ولی نه آن چراغی که نورش بر تمام راه محاط داشته باشد.



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/14:: 3:51 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

Communication 

 

ارتباط عبارتست از جریان پویایی که در آن تبادل اطلاعات صورت می‌گیرد. این جریان می‌تواند چهره به چهره یا رودررو باشد که آن را ارتباط مستقیم یا میان فرد می نامند. در این نوع ارتباط شخص پیام دهنده یا پیام گیرنده با یکدیگر تماس دارند و به همین جهت پیام دهنده و پیام گیرنده می‌توانند به نوبت نقش خود را تغییر دهند. و هر کدام به جای دیگری ایفای نقش نماید.

ارتباط ترجمه لغت Communicationاست. هر چند استعمال این لغت در کتب نوشته‌های فارسی عمومیت ندارد اما با این وصف از سایر لغات متداول تر به نظر می‌رسد. ریشه این لغت کلمه لاتین Communis است که می‌توان آنرا به تفاهم و اشتراک فکر ترجمه کرد. وقتی که با شخصی ارتباط برقرار می‌کنیم کار ما در حقیقت برقراری یک نوع اشتراک فکر و تفاهم اندیشه با اوست. مفهوم واقعی ارتباط با توجه به ریشه لاتین آن (در میان گذاشتن و تقسیم کردن) مفهومی است که لازمه آن فقط یک فرستنده فعال و یک گیرنده انفعالی نیست بلکه بازخورد یا فیدبک Feed back دومی را که نیز تغییر دهنده طرز رفتار اولی است به حساب می‌آورد. و از آن مهمتر مستلزم شرکت فعال تمام افراد ذی نفع در روند ارتباط نیز هست.  



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/14:: 3:50 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر
  • ارتباط مستقیم و شخصی که بدون واسطه بین شخص پیام دهنده و شخص پیام گیرنده ایجاد می‌شود. در این نوع ارتباط پیامها مستقیما بین دو طرف مبادله می‌گردد .
  • ارتباط غیر مستقیم و غیر شخصی ، در جوامع پیشرفته انسانی برای افراد گفتگوی چهره به چهره مقدور نیست و بناچار بطور غیر مستقیم و با واسطه با هم ارتباط برقرار می‌کنند (از طریق روزنامه‌ها ، مجلات و …)
  • ارتباط جمعی:ارتباط غیر مستقیمی است که از طریق رسانه‌ها بین گروههای وسیع انسانی ایجاد می‌شود و ارتباط توده‌ایی نیز نامیده می‌شود.

انواع ارتباط جمعی

ارتباط خصوصی و بدون واسطه

ارتباطی است رودررو خوری که طی آن پیام بدون واسطه و مساقیم بین پیام گیرنده و پیام دهنده مبادله می‌شود. این نوع ارتباط ویژگیهایی هم دارد :


فرصت جابجایی پیام گیرنده و پیام دهنده 
فرصت تصحیح یکدیگر 
ارتباط چهره به چهره و عمیق 
قابل رویت بودن آثار پیام

  • ارتباط جمعی یا عمومی:ارتباط جمعی یا عمومی تعبیر جدیدی است که جامعه شناسان آمریکایی برای مفهوم Mass Media بکار برده‌اند. این واژه که از ریشه لاتین Media (وسایل) و اصطلاح انگلیسی Mass یا توده تشکیل شده است، از نظر لغوی به معنای ابزارهایی است که از طریق آنها می‌توان با افرادی بطور جداگانه یا با گروههای خاص و همگون و جماعت کثیری از مردم به صورت یکسان دسترسی پیدا کرد امروزه این وسایل عبارتنداز : روزنامه‌ها - رادیو - تلویزیون - سینما - اعلانات بدیهی است که در میان ابزارهایی پخش پیام روزنامه و رادیوو تلویزیوندارای نکات مشترکی است که پیامهای آنها به صورت متناوب پخش می‌شود.
  • ارتباط نوشتاری:ارتباط نوشتاری ارتباطی است که در آن اطلاعات از طریق قلم بر کاغذ نقش می‌بندد. (مانند نامه - روزنامه و کتاب و …)
  • ارتباط غیر نوشتاری:ارتباطی است که اطلاعات و افکار از طریق امواج (مانند رادیو - تلویزیون - تلفن - تلگراف و …)میان مردم مبادله می‌شود.
  • ارتباط ملی:ارتباطی است که پیامها ، اطلاعات و مفاهیم از طریق وسایل ارتباط جمعی نظیر (رادیو -تلویزیون - مطبوعات و …)در چهار چوب جغرافیایی یک کشور منتشر می‌شود.
  • ارتباط فرا ملی:پیام‌ها و اطلاعاتی که از طریق ماهواره‌ها مرزهای جغرافیایی را در می نوردند و موجبات نزدیکی میان انسانها بر روی کره زمین می‌شود (مانند تلویزیون آسیایی و اروپایی و تلویزیون بدون مرز و …)
  • ارتباط کلامی:در این نوع ارتباط اطلاعات و افکار ار طریق زبان و گفتار منتقل می‌شود (نظیر تلفن و تلگراف)
  • ارتباط غیر کلامی:ارتباطی است که مفاهیم و معانی از طریق غیر زبانی و گفتاری میان انسانها منتقل می‌شود (نظیر عکس، تصویر ، فیلمو رنگها ، لباس و …)
  • ارتباط انسانی:اطلاعات و مفاهیمی که میان دو انسان ردوبدل می‌شود (مانند نامه - تلفنو …)
  • ارتباط ابزاری یا ماشینی:در این نوع ارتباط ، که درست بر عکس ارتباط انسانی است، گردش اطلاعات میان دو ابزار یا ماشین ردوبدل می‌شود (نظیر اطلاعات مخزن به بلندگویا صفحه تلویزیون)
  • ارتباط زمانی:ارتباطی است که انتقال اطلاعات باید در زمان معین انجام گیرد در غیر این صورت ازرش چندانی ندارد (مانند گزارش‌های خبری)
  • ارتباط غیر زمانی:که درست برعکس ارتباط زمانی ، محدود به زمان خاصی نیست و اطلاعات آن می‌تواند پیوسته معتبر باشد (مانند کتابخانه)
  • ارتباط سازمانی:در این ارتباط سازمانی انتقال اطلاعات و دریافت پیام به امکانات گسترده فنی و برنامه ریزی و سازماندهی و نیز بودجه و پرسنل و … نیاز دارد (مانند رادیوو تلویزیونتلکس و فاکس)
  • ارتباط غیر سازمانی:ارتباطی است که به امکانات فنی و بودجه و سازماندهی و مقررات نیاز ندارد (مانند نامه و گفت و شنودهای حضوری)
  • ارتباط نمادین:ارتباطی است که طی آن پیامها در قالب علائم و نشانه‌ها ار طریق حواس فرد دریافت می‌شود (مانند حالات چهره پیام دهنده - لحن و طنین صدا - حرکات و زشت) این عوامل بخشی از پیام هستند که پیام گیر آن را نشانه خوانی می‌کند و این حالات و حرکات می‌تواند در فرهنگ‌های مختلف معانی متفاوتی داشته باشد.
  • فرا ارتباط:در این نوع ارتباط فقط جزئی از پیام را پیام دهنده ولی پیام گیر تمام پیامها را در می‌یابد.


کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/14:: 3:39 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

 

 

·          ارتباط انسانی

·         بشر گفتاری و تصویر زبان می تواند به عنوان یک سیستم از نمادها(گاهی اوقات به عنوانlexemesشناخته میشود) و دستور زبان(قواعد) که در آن دستکاری از نشانه هاست توصیف کرد.کلمه "زبان" هم چنین به مشخصات مشترک از زبان اشاره دارد.آموزش زبان به طور معمول بیشتر در سنین کودکی بشر رخ می دهد.‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بیش از هزاران زبان بشری الگوهایی از صدا یا حرکت را به کار می برند برای نمادهایی که قادر می سازد همراه با دیگران در اطراف آنها ارتباط برقرار کند.زبان به نظر می رسد ویژگی های خاص خود را به اشتراک می گذارد اگر چه بسیاری از اینها شامل استثنائات هستند.بین زبان و لهجه هیچ خط تعریف شده ای وجود ندارد.زبانهای ساخته شده مانند اسپرانتو، زبانهای برنامه نویسی، و فرمولهای مختلف ریاضی به ویژگی های اشتراک گذاشته شده توسط زبان انسانی لزوما محدود نمی باشد.تنوع به معنی شفاهی و غیر شفاهی از ارتباط وجود دارد مانند زبان بدن، تماس چشمی، زبان اشاره،paralanguage، ارتباطات لامسه ای،chronemics، و رسانه ها شامل تصاویر، گرافیک، صدا، و نوشتن.

·         ارتباطات غیر کلامی

·         ارتباطات غیر کلامی فرایند رساندن معنا را در صورت پیام های بدون واژه از طریق ژست، زبان بدن یا استقرار؛ چهره و تماس چشمی، ارتباط جسم مانند لباس، مدل مو، معماری، نمادها و سمبل ها، همچنین از طریق مجموع موارد فوق توصیف میکند. ارتباط غیر کلامی نیز به عنوان سکوت زبان نامیده می شود و نقش کلیدی در زندگی روزمره بشر در روابط اشتغال به درگیری های رمانتیک را دارد.گفتار همچنین دارای عناصر غیر کلامی معروف به paralanguage است. این خدمات شامل کیفیت صدا، احساسات و سبک صحبت کردن و همچنین ویژگی های عروضی مانند ریتم، تکیه صدا و استرس است. به همین ترتیب، موضوعات نوشته شده شامل عناصر غیر کلامی مانند شیوه دست خط، نظم معنایی از کلمات و استفاده از شکلک برای انتقال عبارات احساسی به صورت تصویری است.

·         ارتباطات تصویری

·         ارتباطات تصویری انتقال نظرها و اطلاعات از طریق ایجاد نمایش های تصویری است.درجه اول با تصاویر دو بعدی همراه است شامل علائم، فن چاپ، نقاشی، طراحی گرافیک، تصویر، رنگ ها ومنابع الکترونیکی، ویدئو و تلویزیون است.تحقیقات اخیر در این زمینه بر روی طراحی وب سایت و قابلیت استفاده گرای گرافیکی متمرکز شده است. طراحان گرافیکی از روش های ارتباط تصویری در عمل حرفه ایشان استفاده می کنند.

·         ارتباطات کلامی

·         ارتباطات کلامی، در حالیکه دردرجه اول به ارتباط کلامی سخن اشاره می کند گفته می شود، به طور معمول در هر دو واژه، کمک های کلامی و غیر کلامی عناصر برای حمایت از انتقال معنی تکیه دارد.ارتباط کلامی شامل بحث وگفتگو، سخنرانی ها، نمایش ها، ارتباطات بین فردی و بسیاری از انواع دیگر است. در ارتباطات چهره به چهره زبان بدن و چگونگی صدا نقش مهمی را بر عهده دارد و ممکن است تاثیر بیشتری بر شنونده داشته باشد نسبت به محتوای در نظر گرفته شده از واژه هایی که گفته شد. مجری ماهر باید توجه مخاطب و ارتباط با آنها را در نظر بگیرد.به عنوان مثال از گفتن یک جک توسط دو نفر یکی ممکن است مخاطب را با توجه به زبان بدنش و تن صدایش بسیار سرگرم کند در حالیکه نفر دوم با استفاده ی دقیق از همان کلمات شنوندگان را خسته و عصبانی کند.

·         ارتباطات غیر انسانی

·         همچنین ببینید:ارتباط شناسی (علم)و ارتباطات واقع در بین رشته های خاص هر تبادل اطلاعات بین موجودات زنده به معنی تبادل علامت هایی که موجود زنده می فرستد و دریافت می کند می تواند به عنوان یک شکل ارتباطی باشد؛ و حتی موجودات اولیه مانند مرجان ها دارای سر رشته ارتباط هستند.ارتباطات غیر انسانی اغلب شامل سلول سیگنالینگ، ارتباط سلولی و انتنقال شیمیایی بین موجودات اولیه مانند باکتری ها و در داخل گیاهان و پادشاهی قارچ ها می باشد.

·         ارتباطات حیوانات

·         حوزه گسترده ای از ارتباطات حیوانی شامل بسیاری از مسائل ETHOLOGY است.ارتباطات حیوانات می تواند به عنوان هر رفتار یک حیوان که به رفتار کنونی و آینده دیگر حیوانات تاثیر می گذارد تعریف شود.به مطالعه ارتباطات حیوانی جانور شناسی گفته می شود (وتشخیص از انسان شناسی، مطالعه ارتباطات انسانی)نقش مهمی را درتوسعه نژاد شناسی، جامعه شناسی و مطالعه شناخت حیوانات بازی کرده است.ارتباطات حیوانات، در واقع مفهوم درستی از دنیای حیوانات است به طور کلی، دریک رشته به سرعت در حال رشد، و حتی در قرن 21 میلادی تا کنون، بسیاری از برداشت های اولیه مربوط به زمینه های مختلف از جمله استفاده از نام شخصی نمادین، احساسات حیوانات، فرهنگ حیوانات و یادگیری، و حتی رفتار جنسی، در استدلال های طولانی تغییرات اساسی به خوبی شناخته شده است.

·         گیاهان و قارچ ها

·         ارتباطات در داخل سازمان گیاه مشاهده می شود یعنی در داخل سلول های گیاهی و بین سلول های گیاهی، بین گیاهان از گونه های یکسان و یا مرتبط و بین گیاهان و موجودات غیر گیاهی، به ویژه در ناحیه ریشه.ریشه های گیاه همزمان با ساقه زیرین باکتری ها، قارچ ها و با حشرات در خاک ارتباط برقرار میکند.این نشانه همزمانی با واسطه ی متقابل قواعد نحوی، عملی ومعنایی را معین میکند وممکن است به خاطر سیستم عصبی گیاهان غیر متمرکز شود. معنی اصلی کلمه"نورون"در یونانی "بافت گیاه" است و تحقیقات اخیر نشان داده است که بسیاری از فرایند های ارتباطات درون سازمان گیاه مانند دستگاه عصبی است. گیاهان از طریق مواد فرار ارتباط برقرار میکنند زمانیکه در معرض رفتار حمله گیاه خوار هستند تا به گیاهان همسایه هشدار بدهند.همزمان آنها مواد فرار دیگری تولید می کنند تا انگل ها را به خود جذب کنند که به این گیاه خوارها حمله کنند. در شرایط استرس گیاهان می توانند کد ژنتیکی که ازوالدینشان به ارث بردند بازنویسی کنند و به بزرگانشان یا پدر بزرگ و مادر بزرگشان رجوع کنند. قارچ ها برای هماهنگ کردن و سازماندهی رشد و توسعه خود از قبیل تشکیل رشته رشد کننده قارچ و ثمره بدن ارتباط برقرار میکنند.قارچ ها همراه با گونه های همسان و مرتبط و هم چنین با موجودات غیر قارچی در انواع زیادی از تعاملات زیستی، مخصوصا همراه با باکتری ها، یوکاریوت های تک سلولی گیاهان و حشرات از طریق منشا حیاتی نیمه شیمیایی ارتباط برقرار مکنند. ماشه های نیمه شیمیایی به سازمان قارچی به شیوه ای خاص واکنش نشان می دهند، در حالیکه اگر مولکول های شیمیایی یکسان قسمتی ازپیام حیاتی نباشند آنها به ماشه های سازمان قارچی واکنش نشان نمی دهند.این به این معنی است که سازمان قارچی می تواند در میان مولکول های شرکت کننده در پیام های حیاتی ومولکول های مشابه که در این موقعیت بی ربط است، متفاوت باشد.تاکنون پنج مولکول مختلف اولیه شناخته شده است تا الگوهای مختلف رفتار را از قبیل رشته ای، جفت گیری، رشد و بیماری زایی هماهنگ کند.هماهنگی رفتاری و تولید مواد سیگنالینگ از طریق فرایند تفسیر به دست می آید که سازمان را قادر می سازد تا بین خود و غیر خود، نماینده حیاتی، پیام حیاتی از گونه مشابه، مرتبط، یا گونه های غیر مرتبط و حتی فیلتر کردن "صدا"یعنی مولکول های مشابه بدون محتوای حیاتی متفاوت باشد.



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/14:: 3:37 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

 

 

·          ارتباط گفتاری موثر، نیازمند آراستن سخن به عناصر یاد شده و پیراستن آن از موانعی چند است که در اینجا، آن را بررسی می کنیم: 
1)ارتباط یکسویه در فضای گفت وگو 
از آداب گفت وگو آن است که هر یک از طرفین، به دیگری اجازه سخن گفتن و اظهارنظر بدهد و با پرگویی، وی را به سکوت وادار نکند. برخی افراد که خود را داناتر می دانند یا حرفه آنها به گونه ای است که با گویندگی و سخنرانی و تدریس و... سرو کار دارند، گاه در گفت وگوهای روزانه نیز، طبق عادت، نقش سخنگوی تنها را بازی می کنند و کمتر حاضرند از مرکب سخن، پیاده گردند. به خوبی روشن است که این کار، خود برخاسته از میل و شهوت، یا غرور و نخوت است و ارتباط سازنده و موثر را دچار مشکل و حتی ناممکن می سازد. از این روی، در آموزه های دینی تاکید می شود که آدمی در فضای گفت وگو بر شنیدن پیش از سخن گفتن، علا قه نشان دهد.
به طور کلی یکی از امتیازات و کارکردهای شیوه پرسش و پاسخ و نظرخواهی در گفت وگو، که در قرآن کریم و گفت وگوهای پیامبران به فراوانی دیده می شود، نفی ارتباط گفتاری یکسویه و ایجاد فضای تعامل در گفت وگوست...

2)شروع از نقاط منفی (انتقاد گزنده)
گفت وگو را نباید با شکایت، سرزنش و انتقاد آغاز کرد، چرا که این کار، می تواند شخصیت مخاطب را جریحه دار سازد و پذیرش انتقاد و ادامه ارتباط را نیز با مشکل مواجه کند. بنابراین، حتی در صورتی که موضوع اصلی سخن، انتقاد از مخاطب باشد، نخست لا زم است به نقطه یا نقاط مثبتی اشاره شود و انتقاد با افزون بر نکته یاد شده، انتقاد سازنده شرایط دیگری نیز دارد که از آن جمله است: 
- انتقاد، نباید گزنده و توام با سرزنش زیاد باشد، چرا که در این صورت، آن سان که امیر مومنان فرموده اند، تنها شعله های لجاجت مخاطب را برمی افروزد.
- تکرار بیش از حد انتقاد نیز، از تاثیر آن می کاهد و بذر کینه و دشمنی را در دل مخاطب می افشاند. 
- انتقاد از مخاطب در حضور دیگران، معمولا موجب تخریب شخصیت وی می شود و نتیجه معکوس دارد. 
3)ستایش افراطی مخاطب 
همان گونه که انتقاد گزنده، مانع برقراری ارتباط موثر است، ستایش افراطی مخاطب نیز گاه مشکل ساز است. چرا که مخاطب احساس می کند ستایش فراتر از حد او، نوعی مجامله و چاپلوسی، یا ابزاری برای فریب و اغفال و در نتیجه وادار کردن وی به پذیرش یک کار یا مطلب است. از این روی، بسیاری از افراد، در برابر ستایش خود، حالت تدافعی می گیرند. از این روی، و نیز به خاطر آثار نامطلوبی که این کار، بر روحیه و اخلا ق مخاطب بر جای می نهد، در آموزه های دینی، نهی و نکوهش شده است. تا آن جا که رسول خدا (ص) فرموده اند: «به صورت ستایش کنندگان، خاک بپاشید!» و از دیگر سوی، امیر مومنان (ع) پارسایان را چنین توصیف می کند که هرگاه ستایش شوند، ترسان و نگران گردند و در درون، از پیشگاه الهی طلب آمرزش نمایند. 
بدین سان، هم در انتقاد و سرزنش و هم در مدح و ستایش، از زیاده روی باید خودداری نمود، چنان که امیر مومنان (ع) می فرمایند: 
«هرگاه ستودی، مختصر کن. هرگاه نکوهیدی کوتاه کن.» 
4)گفت وگوی آمرانه و منفعلا نه
از نظر چگونگی برقراری ارتباط و گفت وگو، افراد را می توان به سه گروه تقسیم کرد: نخست، انسانهای «پرخاشگر» و متکبر، که در سخنان خود، پیوسته از دستور، تهدید، ارعاب و تحقیر استفاده می کنند، نیازها و تمایلا ت خود را همیشه حق و مهمتر از نیازها و خواسته های دیگران می دانند و برای شخصیت مخاطب، ارزشی قائل نیستند. از دید آموزه های دینی، این کار، شیوه گردنکشان و مستکبران است که مانع برقراری ارتباطی صمیمی و موثر می گردد. 
گروه دوم، افراد «منفعل اند» که شخصیت خویش را بی ارزش می شمارند و خواسته ها و نیازهای خود را از خواست و نیاز دیگران، بی اهمیت تر می پندارند. آنان معمولا با صدایی ملا یم سخن می گویند و با تبسم های زیاد و انفعالی، خودداری از تماس چشمی و عذرخواهی فراوان از سخنان خود، بیشتر شنونده حرف های دیگرانند و در سخن خود نیز، متکی به رای آنان. این حالت، افزون بر آن که تاثیرگذاری ارتباط را به حداقل می رساند، عزت نفس و شخصیت گوینده را در نظر دیگران، خدشه دار می سازد و آدمی را از رسیدن به خواسته های حقیقی خویش، باز می دارد. 
گروه سوم، افراد «قاطع اند» که با احترام به حقوق و شخصیت دیگران، خواسته های خود را نیز با قاطعیت همراه با آرامش و ادب، مطرح می سازند. 
بر این اساس، ارتباط موثر، نیازمند آن است که گفت وگوها، نه آمرانه و نه منفعلا نه، بلکه با قاطعیت و ابراز وجود توام با احترام، انجام گیرد. 
5)خودنمایی در بیان 
خودنمایی و فضل فروشی در سخن، ارتباط موثر را غیرممکن می سازد، زیرا برای مخاطب، این احساس را پدید می آورد که گوینده، خود را از نظر سطح دانش و خرد یا پایگاه اجتماعی، در مقامی برتر و مخاطب را فردی کم خرد و فرودست می داند و این، موجب رنجش وی می گردد. 
خود ستایی در واقع برخاسته از غرور و خود برتربینی است که ناشی از عدم شناخت صحیح از خویشتن است. از این روی، قرآن کریم می فرماید: «خودستایی نکنید، ]چرا که[ او به کسی پرهیزگاری نموده، داناتر است».
براین اساس، هرگاه مخاطب، از اطلا عات علمی و سطح فهم پایین تری نسبت به گوینده برخوردار باشد، بایستی از خودنمایی در سخن و به کارگیری اصطلا حات علمی نامانوس، خودداری گردد.
6)مجادله 
جروبحث های بی حاصل، از موانع مهم ارتباط گفتاری موثر است که در آموزه های دینی، با عنوان های«جدال» و«مرا»»، نکوهش بازداشته شده است. این کار، که غالبا ناشی از خود بزرگ بینی و برتری جویی وبه هدف محکوم کردن و شرمنده ساختن مخاطب است، وی را نیز به جدال و لجبازی می کشاند و با سلب احترام متقابل، ادامه ارتباط را دچار مشکل می سازد. 
امام هادی(ع) می فرماید:«مجادله کردن، دوستی دیرین را از بین می برد و پیوند استوار را از هم می گسلد، و کمترین چیزی که در آن هست، چیره جویی است و چیره جویی، خود عامل اصلی قطع رابطه می باشد». از این روی، آدمی حتی در صورتی که اطمینان دارد حق با اوست، بایستی از پافشاری بیش از حد بر آن که به جدال می انجامد، بپرهیزد. 
رسول خدا(ص) می فرماید:«هیچ بنده ای کاملا به حقیقت ایمان نرسد، مگر آن گاه که مجادله را رها کند، هر چند حق با او باشد». چرا که لا زم نیست تمام باورها و گفته های ما را، دیگران نیز بپذیرند.
مقابله با خاستگاه های جدال ناپسند- همچون برتری جویی و تعصب- و توجه به پیامدهای آن- از جمله: تیرگی روابط، افت شخصیتی، خستگی بی حاصل و سقوط معنوی-، می تواند آدمی را در ترک این کار یاری رساند.
7)پرسشگری منفی 
کارکردهای اصلی «پرسش» به عنوان مهارتی اجتماعی، بسیار فراوان و گوناگون است، از آن جمله است: کسب اطلا عات (به عنوان مهمترین کارکرد); سنجش میزان دانش پاسخ دهنده; تشخیص مشکلا ت طرف مقابل; تعیین نگرش ها، احساسات و عقاید وی; ابراز علا قه به مخاطب; تشویق تفکر انتقادی و ارزیابی; تشویق به مشارکت بیشتر در بحث; و انتقاد و بازخواست. در کنار این عناصر، گاه پرسش هایی نادرست، غیرمفید یا به انگیزه های ناسالم مطرح می شود که فرآیند ارتباط را نیز، دشوار می سازد، از این روی، در آموزه های دینی، نکوهش شده است. برخی از این گونه پرسش ها عبارت است از: 
? پرسش از مسائلی که هیچ گونه سود قابل توجهی ندارد و تنها موجب اتلا ف وقت و انرژی افراد است. 
? واکاوی آنچه دانستن آن، زیانبار است; (مانند اصرار بیمار برای آگاهی از بیماری درمان ناپذیر خود، سوال از آلودگی های افراد، اطلا عات سری...).
? تجسس در امور شخصی دیگران. 
? پرسش تمسخرآمیز.
? پرسش به هدف خودنمایی، فضل فروشی یا تخریب شخصیت و اعتبار مخاطب. 
? بهانه تراشی و ماجراجویی با سوالا ت بیجا. 
? آسیب شناسی سخن 
سخن، از دید کمی و کیفی، پیوسته در معرض آفات و آسیب های گوناگونی است که به خاطر تاثیرات منفی بر شخصیت، روان و اعتبار اجتماعی گوینده یا مخاطب، بی ارزش و گاه ضدارزش می شود و ناپایداری ارتباط کلا می سازنده را نیز، موجب می گردد.



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/14:: 3:37 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

درون گرایی : (Introversion)
ـ تعریف نظری : ویژگی خُلقی است که با دیدگاه درونی ذهنی همراه بوده و فرد دورن گراآمادگی بیشتری برای خود داری و تسلط بر نفس از خود نشان می‌دهد. این افراد کمتر تمایل به حضور در جمع دارند و و بیشتر دقت خود را به مطالعه و فعالیت های ذهنی انفرادی می‌گذرانند.
برون گرایی: (Extraversion)
ـ تعریف نظری: ویژگی خُلقی است که با دیدگاه عینی و خارجی مشخص شده و با فعالیت عملی بالاتری همراه است، افراد برون‌گرا از آمادگی کمتری برای تسلط بر نفس خویش برخوردارند.

 

مقایسه روان‌شناسانه بین افراد درون‌گرا و برون‌گرا
بعضی‌ها ترجیح می‌دهند که تنها باشند و تنها کار کنند و بعضی برعکس، ترجیح می‌دهند در جمع زندگی کنند و با یکدیگر کار کنند و بیشتر با مردم روبه‌رو شوند. روان‌شناسان به آن افرادی که جزو دسته اول هستند، درون‌گرا و به آن دسته از افرادی که در دسته دوم هستند، برون‌گرا می‌گویند. بیشتر ما با افرادی که سبک فکری آنها با سبک فکری ما هم‌سویی دارد، راحت‌تر و خودمانی‌تر هستیم. روان‌شناسان می‌گویند نویسنده‌ها، نقاشان و باغبانان معمولاً درون‌گرا هستند و فروشنده‌ها، خدمه کشتی و هواپیما و هتل‌ها معمولاً برون‌گرا هستند.
افراد درون‌گرا با امور درونی سر و کار دارند. می‌توان گفت آنها افرادی هستند که به درون توجه می‌کنند. درون‌گرایی، ویژگی افرادی است که تودار هستند و به درون‌‌نگری، وظیفه‌مداری، کناره‌گیری از دیگران و گاهی ناآگاهی اجتماعی گرایش دارند. آنها تمایل دارند که به تنهایی کار کنند و برتری آنها ضرورتاً استفاده از هوش در مورد اشیا و عقاید، جدای از دیگران است. تیپ‌های احساسی، درون‌گرا هستند و تفکر همراه با قضاوت‌شان نشان می‌دهد که آرام و جدی باشند و برای کسب موفقیت، به طور دقیق بر امور مربوطه متمرکز شوند. آنها متقاعد شده‌اند که عمل‌گرا، نظم‌پذیر، واقع‌گرا و قابل اطمینان باشند و به حقیقت امر توجه کنند و در محیط بیرونی زندگی خود بیشتر با تفکر عمل کنند، ولی در محیط زندگی با احساسات عمل کنند. افراد برون گرا بیشتر به محیط بیرون گرایش دارند و مردم‌دار هستند. غالباً دارای حساسیت اجتماعی هستند و از آنچه برای دیگران اتفاق می‌افتد، آگاهی دارند. آنها تا جایی که ممکن است دوست دارند با دیگران کار کنند. افراد برون‌گرا چون دوست دارند به صورت گروهی کار کنند، احتمالاً وقتی با یکدیگر کار می‌کنند، بهتر یاد می‌گیرند.
افراد درون‌گرا و برون‌گرا به طور متوسط در دو انتهای مخالف یک خط قرار دارند. افراد درون‌گرا چون ترجیح می‌دهند به تنهایی کار کنند، ممکن است در فعالیت‌های گروهی دچار اضطراب شوند. البته این به آن معنا نیست که افراد درون‌گرا به هیچ‌وجه نباید کار گروهی انجام دهند و یا افراد برون‌گرا نباید به تنهایی فعالیت کنند. آنچه مسلم است، این است که افراد باید یاد بگیرند که در موقعیت‌های مختلف انعطاف‌پذیری بیشتری داشته باشند.

برون‌گراها این‌گونه‌اند :
- علاقه‌مند به وقایع پیرامون خود.
- رو راست و معمولا پرحرف.
- عقیده خود را با عقاید دیگران مقایسه می‌کنند.
-اهل پیشقدم شدن در کارها.
- به سهولت دوستان جدیدی یافته و با یک گروه خود را وفق می‌دهند.
-افکار خود را راحت بیان می‌کنند.
-علاقه‌مند به افراد جدید.
- بزرگ‌ترین وحشت آنها آن است که نکند پس از یک فاجعه هولناک آخرین بازمانده بشر روی زمین باشند! (ترس از قطع ارتباط با دنیای خارج و مردم)؛ یعنی تنهایی برای آنها بسیار آزار دهنده است.
-از تعامل و ارتباط برقرار کردن با دیگران انرژی می‌گیرند.
- خوش مشرب بوده اما زیاد احساساتی نیستند.
- ریسک پذیرند، سریع تصمیم می‌گیرند، اجتماعی هستند، درک آنها آسان است، شخصیت آنها در خلوت و حضور دیگران معمولاً یکسان است و معاشرتی هستند.
- پس از آنکه حرف خود را زدند به گفته خود می‌اندیشند. علاقه‌مند به کار گروهی هستند. نقل هر مجلس هستند. موسیقی با صدای بلند و فعالیت‌های هیجان‌انگیز را بیشتر دوست دارند.
- رنگ‌های روشن را بیشتر دوست دارند. بیشتر از اعمال دیگران خشمگین می‌شوند تا اعمال خودشان. اطلاعات شخصی خود را به سادگی با دیگران قسمت می‌کنند. رویکرد سریع‌الوصول را بیشتر ترجیح می‌دهند. تنها از روی تجارب زندگی خود درس می‌گیرند و نه عبرت گرفتن از دیگران.
- حدوداً 60 درصد از جمعیت زمین را تشکیل می‌دهند.
* البته خصوصیات فوق، هیچ ارتباطی با اعتماد به نفس داشتن فرد برونگرا ندارد، یک برون‌گرا ممکن است اعتمادبه نفس پایینی داشته باشد.

درون‌گراها این ‌گونه‌اند :
- علاقه‌مند به احساسات و افکار خودشان، نیازمند به داشتن قلمرو شخصی، کم‌حرف، ساکت و متفکر.
- دوستان زیادی ندارند. در ارتباط برقرار کردن با افراد جدید مشکل دارند. علاقه‌مند به سکوت و تمرکز. از دید و بازدید‌های غیرمنتظره و ناگهانی بیزارند.
- کارایی آنها در تنهایی بیشتر است و ترس آنها این است که فردیت خود را از دست بدهند. از فعالیت‌های انفرادی انرژی می‌گیرند.
- در بین انبوه مردم بودن آنها را خسته می‌کند. معمولاً کم‌رو هستند. درک‌شان مشکل است. اهل ایده و عقاید نو هستند.
- شخصیتی متمایز در خلوت خود و در حضور دیگران دارند. مشتاق و احساساتی هستند. معمولاً احساسات‌شان را بیان نمی‌کنند. در جمع ناآشنا ساکت اما در جمع دوستان خود راحت هستند. تمرکزشان زیاد است. برای تصمیم گیری به زمان نیاز دارند. پیش از حرف زدن می‌اندیشند.
- از در میان گذاشتن اطلاعات شخصی خود با دیگران خودداری می‌کنند. از قوانین خشک بیزارند و خواهان آزادی هستند. مایل به رویکردی آهسته اما دقیق‌اند. اهل عبرت گرفتن از دیگرانند و پس از آموختن روش زندگی، دیگر گونه زندگی می‌کنند.
- حدود 65 درصد نوابغ را درون‌گرایان تشکیل می‌دهند.
* البته این خصوصیات هیچ ارتباطی با کمرویی و عدم اعتماد به نفس درون‌گرایان ندارد. ممکن است آنها خیلی هم با اعتمادبه نفس باشند.

جنس

یکی از شگفتی های آفرینش، وجود تفاوت ها بین زنان و مردان است. بیولوژیست ها و پژوهش گران، پس از بررسی و تحقیق های متعدد، به این نتیجه دست یافتند که رفتارهای ذهنی و فکری زنان و مردان در پاره ای از صفت های اصلی به صورت ذاتی، با هم فرق داشته و تحت تاثیر جنسیت، به گونه ای متفاوت از یکدیگر، عمل می کنند. بخشی از تفاوت های مردان و زنان را به صورت زیر می توان عنوان نمود:* زنان، رابطه گرا بوده و تمایل به تماشا و نظر دارند و استعداد بیشتری برای بینش و شهود از خود نشان می دهند.
* مردان، هدف گرا بوده و به عمل و آزمایش، بیشتر تمایل نشان داده و استعداد بیشتری برای ارائه دلیل و منطق دارند.* در چهره زنان، هنگام گفت و گو حالت های ترس، خشم، تعجب، آرامش، اضطراب و لذت به خوبی قابل رویت است.
* مردان در هنگام گوش دادن، خونسرد بوده و چهره شان دچار تغییرهای زیادی نمی شود.* زنان به گفت و گو علاقه مندند و با بیان مسایل، از فشار ناراحتی خود می کاهند.
* مردان سکوت را دوست دارند و به تنهایی به حل مسایل خود می پردازند. زنان اندیشه استقرایی دارند و از جزء به کل می رسند؛ خواهان احساس و عاطفه بیشتری هستند در تصمیم گیری مرددند؛ برای تصمیم گیری به اطلاعات بیشتری نیاز دارند، ولی به آسانی اشتباه های خود را قبول می کنند.
* مردان با شیوه قیاسی، استدلال می کنند و از کل به جزء می رسند و خواهان اطلاعات بیشتری هستند، سریعتر تصمیم می گیرند و کمتر حاضر می شوند به اشتباه های خود اعتراف کنند.

 



کلمات کلیدی :
تاریخ : 93/7/14:: 3:36 عصر
نویسنده : کشتکار
() نظر

 

 

امروزه در ارتباطات میان فردی، مردم بیش از آن که به حرف‌های شما توجه داشته باشند، به لباسی که پوشیده‌اید و به وضعیت ظاهری شما توجه دارند،بنابراین رنگ‌ها می‌توانند همچون مهمانی ناخوانده بر روابط شما با دیگران تاثیر بگذارند. بی‌شک بیش از این که تنوع رنگ‌ها برای شما موثر باشد، درجذب مخاطبان شما موثر خواهد بود. اگر محدودیت استفاده رنگ‌ها از فرهنگاجتماعی کمی دور می‌شد، رنگ چه معجزه‌ها که نمی‌کرد، چون اگر رنگ‌ها و تنوع آنها مهم نبودند، زیباترین نمادهای آفرینش یعنی آسمان و زمین، گل‌ها ودرختان، دریاها، اقیانوس‌ها و... با این همه تنوع رنگ آفریده نمی‌شدند. تنوع در لباس‌ها در هر سنی که هستید، در اولین برخورد شما با مخاطبانتان بویژه آنها که همیشه شما را می‌بینند، لبخندی نرم و پرنشاط ایجاد می‌کند کهاین خالی از لطف نیست.

بر این اساس می‌توان گفت شناخت واستفاده درست از رنگ‌ها بخصوص در لباس افراد می‌تواند نقش موثری در برقراری یک ارتباط موثر و سازنده با مخاطب داشته باشند؛ مثلا افرادی که بکرات لباس‌های آبی تیره می‌پوشند در برقراری ارتباط واقعی با دیگران مشکل دارند وبی‌دلیل مضطرب می‌شوند، چراکه آبی تیره توانایی اعتماد کردن به دیگران رااز میان می‌برد. چنین فردی با تمرکز شدید روی عقل و منطق ممکن است تماس خودرا با احساساتش از دست بدهد. پوشیدن لباس‌هایی به رنگ آبی تیره نشان‌دهندهشخصی است که بیش از حد استرس دارد و مشکلات ذهنش را مشغول کرده است. اگررنگ غالب پوشاک شما آبی است [ بخصوص در مورد آقایان ‌لازم است احساسات منفی خود را بتدریج و به آرامی تخلیه کنید تا مبادا یکدفعه خشمگین شوید و درنتیجه کنترل خود را از دست بدهید. آبی در بسیاری از اصطلاحات کلامی امروزه آورده می‌شود که معروف‌ترین آنFeeling Blueاست، یعنی افسردگی احساس کردنیا دقیق‌تر از آن، سرخوردگی روحی احساس کردن. در گذشته اصطلاحblue-Stocking ، اصطلاحی ضد زن بود و برای مسخره کردن زنان تحصیل کرده به کار می‌رفت و به زنی اطلاق می‌شد که تحصیلات دانشگاهی داشت، زیرا به نظرمخالفان چنین زنی، زنانگی خود را نادیده می‌گرفت تا درس بخواند، چراکه درآن زمان زن بودن و داشتن هوش آکادمیک با یکدیگر سنخیت نداشتند.

استفاده از رنگ زرد در برقراری ارتباط نیز کمک می‌کند. اگر احساس تنهایی می‌کنید یا قادر نیستید با دیگرانتماس‌های خوبی برقرار کنید، استفاده از این رنگ روشن، جریان کلمات شما راآسان و شیوایی کلام شما را تقویت خواهد کرد.

رنگ در اعتقاد‌های مذهب

درانجیل، عهد عتیق و جدید، به رنگ‌های زیادی اشاره شده است. رنگ‌های نمادین مسیحی و یهودی هنوز هم در مناسک این مذاهب وجود دارد. رنگ سبز زمردین باعیسی مسیح پیوند یافته است. مسیحیان اغلب رنگ آبی را به حضرت مریم باکره اختصاص می‌دهند. در متون اسلامی از رنگ‌هایی که در جامعه مکروه است، سخن رفته است. بهترین رنگ‌ها در جامعه سفید است و پس از آن به ترتیب زرد، سبز، سرخ کمرنگ، کبود وعدسی. سرخ تیره رنگ (بخصوص در نماز)‌ و جامه سیاه کراهت شدید دارد ما دلایل زیادی داریم که رنگ سبز مایل به آبی رنگ ولایت مطلق الهی است. بهشت موعود ما بهشتی است با رنگ سبز مایل به آبی. در دین اسلام حدیثینداریم که بگوید پوشش حجاب چه رنگی باشد، اما احادیث زیادی داریم بر کراهت رنگ سیاه. رنگ سیاه ایجاد غرور و در عین حال کدورت روحی می‌کند. رنگ سیاه رنگ غم است رنگ اندوه است ما برای رنگ سیاه شب حدیث داریم که پیش از غروب آفتاب، چراغ روشن کنید به خاطر این‌که هیچ‌وقت نور از زندگی ما بیرون نرود و تیرگی شب بر ما سلطه پیدا نکند. 



کلمات کلیدی :
<      1   2   3   4   5   >>   >
آخرین مطالب